در بقیع
آنجا که خاکش گِلی تر است،
مزار مادر است! [...]
در بقیع
آنجا که خاکش گِلی تر است،
مزار مادر است! [...]
هر وقت که گذرم به سوی حرم می افتد، تمام عشق من این است که پیش پای شما، زل بزنم به زمین و برانداز کنم پستی - بلندی سنگفرش های لطیف حرم را. و اول از همه، احوال تکه سنگ ها و سنگ ریزه ها را جویا شوم. بعد از آن وجب کنم طول و عرض کاشی ها را. و بعد با فیروزه ها [...]
.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
.: برای شنیدن و دریافت این دل شنید روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
روزگاری ست که حساب همه چیز با ترازو و مکیال است در این دنیا. هر چیزی را باید با ترازو وزن کرد و رویش قیمت گذاشت، تا قیمتی ها عیان و بی قیمت ها مشخص شوند. هر چیز با توجه به شاخصه و معیاری، قیمتی دارد. در این روزگار سریع الحساب، بی قدر و قیمت که باشی، حسابت با کرام الکاتبین است. آخر «بی پناهی» کم گناهی نیست؛ در این روزگار. در روزگاری که هر روز روح [...]
در ادبیات غریبی
هر صد هزار آه
می شود یک چاه.. [...]
.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
آمده ایم که در این نیستی، تمام هستمان شوی...
افتاده ایم در مرداب تباهی. در گل و لای بیچارگی دست و پا می زنیم. شنا بلدیم، اما به خاکی زده ایم. تقلا می کنیم و بیش از پیش، در عمق مرداب فرو می رویم. از جلبک گفته ایم و با لجن انس گرفته ایم. از پاکی و نور گریزانیم. از طناب شیطان آویزانیم. بوی لجن برخاسته از بند بند وجودمان و در لابلای روزمرگی های روزهای روزگار متعفن شده ایم. هر روز بدتر از دیروزیم و درجا می زنیم. از حرف هایمان بوی گند گناه بر می [...]
.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
هنوز یک روز نگذشته از شبی که کنار پنجره، پشت میز نشسته بودم و کتاب ها را باز کرده بودم و یک طرف میز، کتاب «روانشناسی رشد» و طرف دیگر، «انسان شناسی در اسلام» بود و من در لابلای کاغذ ها و نظریات «اریکسون» و «کُلبرگ» و «پیاژه» و «بُرونر»، برای خود می نوشتم که صدای برخورد قطرات آب با زمین، تمام حواسم را به خود جلب کرد. آخر در این روزهای پر از شراره و در تنفس این هوای پر هُرم انگار [...]
«سانتاماریا» مجموعهی داستانهای کوتاه سید مهدی شجاعی است که در دو دههی 67 تا 77 و 57 تا 67 منتشر شده است. سه داستان «تویی که نمیشناختمت»، «آبی اما به رنگ غروب»، «دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز» از دههی اول این مجموعه در سال 1369 در فیلمی با همین عنوان ـ تویی که نمیشناختمت ــ توسط «ابراهیم سلطانیفر» به تصویر کشیده شد؛ که در همان سال برندهی دیپلم افتخار بهترین فیلم جشنوارهی فجر نیز شد. داستانهای شجاعی در این [...]
.: برای شنیدن و دریافت این دل شنید روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
پدرم
در امور شاهد، «جانباز» شد!
همان روزی که اعضای تنش
برای تکمیل پرونده،
در حضور دستگاه [...]
راه می افتم تا وضو خانه. این نوشته بی وضو، به درد نقل در محفل تخمه شکستن هم نمی خورد، چه رسد به اینکه برای رضای خدا باشد. هنوز آویزه گوشمان است، اینکه «هرگز جز برای خدا کاری مکن». پس وضو می سازم و می نشینم پشت لپ تاپم. بسم الله الرحمن الرحیم. قسم به موس، قسم به کیبورد. و قسم به سطر هایی که تایپ می شوند. دیروز خیلی گذری در این فضای خطری، گذرم افتاد حوالی سایت [...]
روز دوشنبه بود. بیست و هفتمین روز اردیبهشت ماه سال هشتاد و هشت. خوب یادم هست که آن روز غذای وعده ناهار دانشگاه، ماهی قزل آلا بود. آن ایام آشپز های سلف دانشگاه ماهی را طوری آبپز می کردند که به محض خوردن ماهی، چشم هایت مست و خمار و سرشار از خواب می شدند. و تو بعد از صرف غذا دو راه بیشتر نداشتی، یا باید از کلاس رفتن منصرف می شدی و تخت می خوابیدی و یا اینکه می رفتی سر کلاس می نشستی و از شنیدن - و البته فهمین - حرف های استاد [...]
هفته گذشته، در روزهایی که تب کتاب و نمایشگاه کتاب داغ بود، کتاب «سلام بر ابراهیم» را از عزیزی هدیه گرفتم. «سلام بر ابراهیم» کتاب خاطرات زندگی شهید مفقود الاثر «ابراهیم هادی» است که در قالب خاطرات نگاشته و منتشر شده. کتاب از 69 خاطره حاصل از مصاحبه با خانواده و یاران و دوستان این شهید بزرگوار است که نگارنده اثر را در جمع آوری چنین مجموعه ای یاری کرده اند. گاهی معرفی کتاب خاصی در اینجا، انگیزه می شود برای خواندن و بعد از آن، توصیف و نقد آن. این [...]
روزهایی که می آید. شب هایی که می گذرد. نفسی که می آید. سوزی که می گیرد. آهی که گرم می شود. ناله ای که برمی خیزد. نگاهی که با در و دیوار خانه در می افتد. نفسی که می آید، آهی که می رود. و صدای خس خس سینه و صدای سرفه های ممتد و دستمال های کاغذی، که یکی یکی متراژی از درد و رنجوری را ثبت می کنند. آخرین برگ دستمال کاغذی را می کنم. صدای عطسه، صدای [...]
فرقی نمی کند،
قم باشد یا تهران،
مشهد باشد یا کرمان؛
حتا فرقی نمی کند
چاله کاظم باشد، یا سالاریه [...]
از همان کودکی متنفر بودم از بوی سیگار و قلیان، نه اعتیاد شان حالی ام می شد نه روشنفکری شان. هیچوقت هم زیرسیگاری هیچکس را خالی نمی کردم. همیشه می گفتم: کیف کثیفش را خودشان می برند و دود کریهش را دیگران. هیچوقت هم آبم با سیگاری ها توی یک جو نمی رود. حالا از قهوه خانه برگشته اند، بوی گند قلیان، نفسم را بند می آورد. داخل اتاق می شوند و سلام می کنند. هنوز داخل [...]
کشتی پهلوگرفته، پرفروشترین اثر سید مهدی شجاعی و پرتیراژترین کتاب ادبیات داستانی ایران - طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیش از ششصدهزار - ، ضمن مروری بر نقاط عطف حیات حضرت فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها)، روایت مصائب زندگی ایشان از زبان اطرافیانشان و نیز شخص خودشان است. کشتی پهلو گرفته، مرثیه ای است منثور از زبان و دل صاحبان عزای فاطمی. کتاب از 14 فصل است و راوی اول شخص در هر کدام از فصول، یکی از وابستگان حضرت فاطمه [...]
از همان اول معلوم بود،
که تو اهل «تعجیل» نیستی؛
وقتی «عجله کار شیطان است»! [...]