دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


نون..و تور سیمین!


| ارسال در «دلانه» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۱۲:۳۱ روز سه شنبه ۲۵ تیر ۹۲ |


مدام از سر و رویم عرق می ریخت. هوا بسیار گرم و شرجی بود، و گرمای کوره هم مزید بر علت شده بود. چند دقیقه ای منتظر بودم تا نوبت من شود. با احتساب سه آقایی که در صف مردان و دو خانمی که در صف زن‌ها بودند، من نفر ششم مجموع دو صف بودم. چند نفر جلویی نان را گرفتند و رفتند، تا نوبت من رسید. پول را دادم و نان ها را برداشتم، ولی نان‌ها آنقدر داغ بودند که بلافاصله آمدم و انداختمشان روی تور سیمین جلوی نانوایی. نفراتی که در صف، جلوتر از من بودند، گرد آرد پشت نان های خود را تمیز کرده بودند. من که رسیدم آنها نان هایشان را پهن می کردند روی تور تا قدری خنک شود. نان ها داغ بودند، هنوز نمی شد کامل بگیرمشان. ولی هر طور شده یکی یکی نان ها را پشت و رو می کردم تا گرد پشت نان ها را تمیز کنم.

 

نزدیک افطار شده بود، یعنی دقیقا پنج دقیقه دیگر اذان مغرب بود و باید هر چه زودتر نان ها می بردم سر سفره افطار. فرصت کافی برای سرد شدن نان ها نبود، رفتم از شاگرد نانوا یک نایلون بگیرم که یادم آمد باید کمی هم آرد می گرفتم برای پختن حلوا. شاگرد آرد را که برایم کشید، آمدم همان جلو تا نان ها را بگذارم داخل مشمع. اولی را به هر نحوی که بود گذاشتم داخل نایلون، دومی را برداشتم ولی چون نان ها هنوز خیلی داغ بودند دستم داشت می سوخت. نان را گذاشتم روی تور، بعد دوباره برداشتم و گذاشتم داخل مشمع. سومی را هم همینطور گذاشتم. چهارمی و پنجمی داخل پلاستیک نمی رفت و هر چقدر بیشتر زمان می گذشت، دستم بیشتر می سوخت. کمی آنطرف تر زنی سالخورده نان هایش را پهن کرده بود. انگار سمت و سوی نگاهش به من و جمع کردن نان هایم بود؛ این را وقتی فهمیدم که دو تا نان آخری، داخل پلاستیک نرفت و صدای خنده کوتاه آن زن آمد.

 

من که دستم از داغی نان می سوخت، کلافه شدم و خطاب به او به ترُکی گفتم: «حَلَ بُو چُرَک دی، دِنَن جهنمین اُتون نَجوور تحمُّل اِلییَ جیوک..!!» یعنی: «حالا این که نان است، بگو آتش جهنم را چطور تحمل خواهیم کرد). زن خنده کوتاه و تلخی کرد. شاید جز یک سکوت تلخ تر از آن خنده تلخ، چیزی نداشت که در جواب حرفم بگوید. این بار که نان ها را که برداشتم، گفت بگذارید پلاستیک را من بگیرم و شما نان ها را بگذارید؛ گفتم نه متشکرم، دیگر نیازی نیست. حل شد! مشکل از کوچکی پلاستیک نبود، دست های من هوس کرده بود قدری حرارت را مزمزه کند. حقیقت امر این بود که دستم چند لحظه گیر کرده بود لای لولای پنجره جهنم، و الا خودتان که دیدید تا پنچره باز شد، به همین راحتی نان چهارمی و پنجمی داخل پلاستیک رفت!

نظرات تأیید شده: (۳۲)                                   واکنش‌ها : موافقین ۱۲ مخالفین ۰

شاطر

افطار

روزانه نویسی

روزانه

روزنوشت

نانوایی

دل رواق

نان

یادداشت

جهنم

ماه رمضان

نظرات  (۳۲)

۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۰

زهرا می گوید:

من عاشـق آن رهبــر نورانــی خـویشم

آن دلبــر وارستــۀ عـرفـانـی خــویشم


عمـری است غمیـنم ز پریشانـی آن یار

هـر چنـد که محزون ز پریشانی خویشم


در دام بـلایت شـده ام سخـت گرفتـار

امـواج بـلای دل طوفــانــی خـویشم


چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در اُفتــد

گمگشتــۀ این دیـدۀ بـارانــی خـویشم


زان لحظه که مجنون شدم از زلف سیاهت

در کوهم و در دشـت و بیـابـانی خـویشم


از شـوق وصال تو چه ویرانـه شد این دل

چندی است که شاد از دل ویـرانی خویشم


یک لحظه پشیمان نشدم از غم آن دوست

عمری است که مشغول نگهبـانی خـویشم


دل کنـده ام از عـالـم دنیــایـی ولیکـن

دلـبستــۀ آن یـار خـراسـانــی خـویشم
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۱

زهرا می گوید:

از آسمان هستی - روزی که رفت خورشید
مردانه ماه گردون - خورشید سان درخشید
آن مهربان تر از مهر - آن سبز چون بهاران
پرنور مثل خورشید - آن پاکتر ز باران
آن روح بی کرانه - آن رحمت الهی
می میرد از نگاهش - گمراهی و تباهی
استاد علم و عرفان - شاگرد مکتب عشق
مجروح کین دشمن - بیمار از غم عشق
چون رعد و برق و طوفان - بر ضد ظلم و بیداد
چون تیر با صلابت - شاگرد مثل استاد
ای خالق ولایت - تقدیر تو چه زیباست
تا زنده است خورشید-دست تو برسرماست
امروز استواریم - تا خصم مان بداند
ما اهل کوفه نیستیم - علی تنها بماند
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۳:۲۶

گلاب می گوید:

سلام
طاعات و عبادات مقبول درگاه حضرت حق

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
بندگی های شما نیز قبول باشد ان شاءلله در این ماه پر خیر.
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۰۴

😥 می گوید:

سلام /
ماشا الله ترکیتون هم خوبه!!
در شمال کشور هم به زبان ترکی صحبت میکنند؟

پاسخ دل‌باخته :


سلام
تالش و آستارا اکثریتشان ترک زبان هستند.
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۱۸

فاطمه سعادت می گوید:

باید سوخت. . .
تا نسوخت...
.
پروانه شو، عاشقی کن، بسوز. . .

پاسخ دل‌باخته :


گر مرد رهی میان خون باید رفت..
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۴:۴۹

ناموس خدا می گوید:

ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی؟
رفتی، بسوز! کاین همه آتش سزای توست!

سلام
سوز عاشقی است...
اینجایش تلخی ندارد.

+کوتاه نوشتن از شما بعید بود!
این بار رسیدم به آخرش!!!

پاسخ دل‌باخته :


سلام الله
این دل نوشته نبود، روزانه نوشت بود.
دل نوشت ها طولانی اند، چرا که یک سینه حرف موج زند در دهان ما..
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۵:۰۷

خانم معلم می گوید:

سلااام

البته اینا رو الکی وصلشون نکن به پنجره ی جهنم و این چیزا ...من یکی که خوب میدونم از سر ِ چیه . بگم ؟ بگم ؟

در کل ولی خوب شد . یه خورده زحمت بکشید ببینید چقدر تو صف وایسادن و نون داغ خریدن چه مزه ای میده !

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
خنده...
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۴۵

مـَـ ه جَـبـیـטּ می گوید:

سلام ..

ان شاء الله تو این ایام بتونیم بهونه ای دست خدا بدیم که بگذره از همه ی جهالت هامون که باعث ِ لغزِ شمون میشه .. باعث ِ گناه ِ مون میشه ..

+ خدایی که منتظره بهونه گرفتن ِ ..
طاعات ِ تون قبول ِ حق :)

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
ان شاءلله مصائبی که در دنیا بر ما می رود کفاره گناهانمان باشند.
بندگی های شما نیز قبول باشد ان شاءلله
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۸:۱۳

جنجال یک سکوت می گوید:

فما لی لا ابکی ؟!
.
.
.
قل نار جهنم أشد حرا ...

التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


فلا تُحرقنی بالنار و أنت موضع أملی و لا تُسکِنّی الهاویه فانک قرةُ عینی...
مرا به آتش قهرت مسوزان که تو محل امیدوارى منى و در هاویه دوزخم جاى مده که تو روشنى چشمم و نشاط قلب منى
۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۰:۰۴

حسین رضایی فرد می گوید:

سلام . . .
طاعات و عبادات قبول . . .

پاسخ دل‌باخته :


سلام بزرگوار
بندگی های شما نیز قبول حق باشد ان شاءلله.
۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۱

حق حق می گوید:

سبلام
خط اول را که توصیف کرده اید +گرمای کوره تازه میشود هوای معمولی جنوب
به یاد این افتادم که همیشه ماه رمضان ها دل میسوزانند برای نانوایی که پای کوره است

خلاصه این که این چند دقیقه ای که دستتان گیر کرده بود لای لولای پنجره جهنم ، این جهنم تازه میشود همین هوای معمولی که البته در روز نوسان هم دارد که میشود خود کوره
مقاومت هم رمز پیروزی است !!

پاسخ دل‌باخته :


سلام
پایداری همیشه جواب می دهد..
۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۰۱

صبرا می گوید:


اللهم رب ّ شهر ِ رمضان ...

پنجره ها باز شدند


پاسخ دل‌باخته :


باید سریع تر بجنبیم 
تا پنجره ها بسته نشده
۲۶ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۸

وحید می گوید:

سلام
طاعات قبول.
اینجاست که میفهمیم"صَبَرتُ عَلی عَذابِکَ فَکیفُ أصبِرُ عَلی فِراقِکَ و هَبنی صَبَرتُ عَلی حَرَّ نارِکَ فَکیفَ أصبِرُ عَنِ النَظَرِ إلی کَرامتِک"را هیچ نفهمیده ایم.
کمیل میخواهد و مجاورت عند المولا که صبر بر فراق را بفهمد.

راستی "إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ."یعنی چه ؟!

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رضوان خدا بر شما
معبودا، چه سان از درگاهت ناکام بازگردم که به تو بس خوش‌گمانم که مرا کامروا و برخوردار از مِهرت بازگردانی

۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۰:۲۵

فدایی سید علی می گوید:

سلام برادر...طاعات و عبادات قبول حق...
انتظار می رفت ترکی حرف بزنید...
اول متنتون رو که خوندم فهمیدم قضیه از چه قراره...
ان شالله نون های داغ بهشت به دست ما برسه نه داغی نون های جهنم...
التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


سلام بزرگوار
قبول حق ان شاءلله
لبخند
الهی آمین
۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۴:۵۸

سر-زمین می گوید:

عنوانش واقعا دل چسب بود..."نون..و تور سیمین!"
آمدیم مهمانی دیگر، همه چیز و همه کس بهانه ای میشود تا یادی کنیم از صاحب خانه...

پاسخ دل‌باخته :


بازگشت همه بسوی اوست
نخود نخود
هر که رود خانه خود...
۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۶:۲۲

همسنگری می گوید:

سلام
یه سوال(راهنمایی بفرمایید-لطفا)
توی تنظیمات بلاگ، کجاش باید برم که نمایش ایمیلم برای بازدیدکننده ها غیرفعال بشه؟

پاسخ دل‌باخته :


سلام
دقیقا متوجه منظرتان نشدم، مگر در بلاگ ایمیل نویسنده برای بازدید کننده ها نمایش داده می شود؟
۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۷

نقـ طه می گوید:

بچه بودم این گرما رو نمی دونم چرا زیاد حس می کردم !
اما الان ک بزرگ شدم اصلا تا ب حال گرمای نان رو حس نکردم، فقط بعد از خنکی مصرف کردم :|
و
سلام و رحمت الله ..
یاد ِ ی چیزی افتادم قبلا در کتاب فارسی می نوشتیم: بابا نان داد .. حالا برادر نان آورد :))
ماه رمضان خوبی این رو داره اخوی های آدم رنگ نانوایی می بینند :دی

بالاخره شما رضایت دادید این مدلی پست بذارید !!

والحمد ..
یا علی


پاسخ دل‌باخته :


سلام الله
گر نیک بنگرید می بینید که بابا ها همان برادرانی هستند که مستقل شده اند!
۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۹

کلیداسرار می گوید:

ممنون داداش

پاسخ دل‌باخته :


خواهش می کنم
۲۸ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۹

مستغاث می گوید:

سلام
قبول باشه
و از شما التماس دعا دارم

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
از همه قبول باشد
محتاج دعا هستیم و دعاگو ان شاءلله
۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۸

فائزه سعادتمند می گوید:

تقبل الله اعمالکم...
-
من پیشنهاد میکنم یه بارم توی همین "قم" خودمون برید نانوایی...دقیقا جای اقای نانوا...
فقط دو دقیقه!
-
به چه غلط کردنها که نمی افته آدم...

پاسخ دل‌باخته :


نفرمایید
گرمای قم شرف دارد به خنکای گناه آباد ها...
۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۱:۱۱

حسن اناری می گوید:

با سلام
از مشاهدت سایت جنابعالی بسیار خرسند شدم.
و اما در باب سایت حقیر.گر،گاه گاهی وقتی اضافه در برتان بود و حوصله ملاحظت در سر داشتید، منت بر سر بنده گذاشته و زحمتی بر سر پنجه های گرام بدهید و قدم بر روی چشم ما بگزارید و سایت ما را منور فرمایید.
متشکر .
یاحق.

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
گر فرصتی دست داد ان شاءلله خدمت می رسیم
۲۹ تیر ۹۲ ، ۱۶:۴۰

tarahomiasl می گوید:

سلام؛ چند روزی است دوباره هوای نوشتن کرده ام و کمیِ فراغتی که حاصل شده، انگیزه ام را ازدیاد بخشیده است، اگر وقت داشتید و قابل دانستید، به صرف خواندن تشریف بیاورید، درج نظرتان را به پاس هدیه فراموش نکنید...!
:)

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
به شرط حیات چشم
توفیقاتتان روزافزون باد
۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۷:۳۱

م.شریفی می گوید:

قضیه‌ی نان و جهنمش به کنار
من مانده‌ام ترک‌زبان‌ها هم‌دیگر را چطور شناسایی می‌کنند که تا به هم می‌رسند، بی‌هیچ شناختی از هم شروع می‌کنند با هم ترکی حرف زدن!!


پاسخ دل‌باخته :


خنده...
رنگ رخساره خبر می دهد از نوع زبان!
۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۴۷

گمنام می گوید:

سلام طاعات قبول
چه عجب بالاخره یکبار متن کوتاه گذاشتین که تا آخرش بخونم
خدا باید به دادمون برسه وگرنه من با این همه گناه حتما ساکن جهنم هستم!!
التماس دعای فراوان
سر سفره ی افطار حتما دعام کنید(خواهشا)

پاسخ دل‌باخته :


گاهی اوقات از دستمان در می رود
ان شاءلله اگر عمری باشد زین پس از این دست نوشته ها بیشتر خواهیم داشت.
هیهات انت اکرم من ان تضیع من ربیته...
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۲۶

زینبی می گوید:

طاعات و عبادادتون قبول باشه.

پاسخ دل‌باخته :


سپاس
از همه مومنین و مومنات قبول باشد ان شاءلله
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۴۶

سپهرا می گوید:

سلام طاعات و عبادات قبول...
سید چند بار خواندم...
دقیق و لطیف...
نگارش هم مثل همیشه عالی...لذت بردیم، دست مریزاد...
دعا بفرمایید...

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
قبول باشد بندگی های خالصانه تان
سپاسگزارم مثل همیشه
محتاج دعاهستم و دعا گو
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۶

یک بنده ی خدا می گوید:

اینجاست که آدمی ذوق میکند از داشتن چادرش که مانع از آن میشود که همچین داغ ها را تجربه کند...
طاعات قبول.

پاسخ دل‌باخته :


چادر تو
پرچم لشگر عفاف فاطمه است
ان شاءلله که این لشگر با این پرچم سرافراز پیروز است
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۳

العبد می گوید:

سلام
طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق
؟!

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
بندگی های شما نیز قبول باشد ان شاءلله
۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۲

کربــــــ بلایی! می گوید:

سلام طاعات و عبادات قبول درگاه حق
خدا قوت
این روزها که چادر بر سر میگیرم و ساعت 12 ظهر اوج گرما به سمت دانشگاه میروم میگویم آتش جهنم که هر لحظه هیزمی به آن افزوده میشود را چطور تاب میخواهم بیاورم!
حضرت ارباب یعنی میشود سر پل صراط بگویی حسابش با من بگذارید برود؟
این شبها خیلی دعام کنید!
یازهرا کربــــــ بلا انشاالله*شب جمعه ماه محرم*
اللهم الرزقنا. . . .

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمت خدا بر شما
خدا ان شاءلله به احسن وجه قبول کند این جهاد اکبر را از شما
محتاج دعا هستیم و دعا گوییم.
باشد که آبرویی دهند ما را
۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۴۸

مستغاث می گوید:

تفکر در این شبها

و پی بردن به قدر خود در این هستی

نجات از عذاب جاودان است.

محتاج دعا

پاسخ دل‌باخته :


از نجات یافتگان باشید ان شاءلله
ما را نیز از دعای خیر در این شبها فراموش نسازید
۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۳

مرتضی می گوید:

خام بدم
پخته شدم
سوختم...

پاسخ دل‌باخته :


سوختن 
بهای وصل است...
۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۰۸

ذکر شیرین می گوید:

منتظر بودم آخرش اینطور تمومم بشه
نون و طور سینین و هذا البلد الامین ... :)

پاسخ دل‌باخته :


لبخند...

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی