تو خود نیک میدانی دست کشیدن از جگرگوشههایی که به جان آدمی بسته اند، برای یک مادر کار ساده ای نیست! وقتی تمام پسران قبیله پیش پایت پرپر شده باشند، هیچ چیز مگر سرکشیدن معجون عشق و اطاعت و ولایتمداری، نمی تواند تو را مجاب کند که حاضر شوی دلخوشی های زندگانی ات را فدا کنی.
زینب کبری «سلام الله علیها» اگر دردانه های کم سال خود را به میدان مبارزه فرستاد، صرف یک دلسوزی خواهرانه برای غربت برادرش نبود! قربان کردن طفلان خود به پای حسین، تمرین ولایتمداری زینب بود، نه لطف و پیشکش خواهرانه! و زینب این مادرشهید صبور عاشورایی، آنقدر در پشت پرچین خیمه تغافل ماند و به پیشواز شهیدان پرپر شده ی مانده روی دست برادر نرفت تا از فرط خجالت، شرمنده روی امامش نشود! او که خود مأمور به صبر بود و حالا که نمیتوانست در دفاع از برادر خود به تنهایی راهی میدان جنگ شود، شاید با این هدیه ها که مقبول افتاده بودند تصویر لبخندی - هرچند کمرنگ - در دلش نقش بسته بود. چرا که در پیشگاه امام خود روسپید شده بود و فردایی دیگر وقتی به مدینه بازگشت، پاسخ شوی خود «عبدالله بن جعفر» را با سربلندی میداد.
اما زمین بارها به دور خود چرخید و زمان پیش چشم زمین گذشت و سرنوشت زمانه ما دوباره با جنگ پیوند خورد. و در این مسیر صعب، مادران شهدا در راه اطاعت از ولی هر آنچه که داشتند را فدا کرد. آنها با اشتیاقی وصف ناشدنی هر چه داشتند را در طبق اخلاص نهادند و در راه آرمان خود جگرگوشه های خود را هدیه راه ولایت کردند. شیرزنانی که چون زینب، نه تنها مادر شهید، بلکه گاهی همزمان نسبت همسر و فرزند و خواهر شهید را هم بر دوش خود می کشیدند. آنها همه هستی خود را فدا کردند، تا غربت ولی شان را نبینند، تا اشک را در چشم رهبر خود نبینند. و برخی هاشان در عین گمنامی، آنقدر در خانه هاشان ماندند و حتی گاهی به دیدار رهبرشان - که مشتاق زیارتش بودند – نرفتند، تا شرمندگی امام خود را نبینند.
پنجشنبه ها حوالی غروب گذرت اگر به گلزار شهدای شهر بیفتد، چشم آدمی به قامت های خمی می افتد که حاضر شده بودند از این هجر عزیزان، در عین بی کسی، الف قامتشان دال شود، اما شاهد تنهایی و محاصره ولی خود در میانه گودال نبرد با دشمن نباشند. پنجشنبه ها گلزار شهدای هر گوشه از این کشور، میهمان زینب های عصر ماست، آنها که جگرگوشه های خود را با محبت حسین، تربیت کردند؛ آن سان که غربت امام خود را در برابر یزیدیان زمان نتوانستند تحمل کنند. مادرانی و میوه دلشان را بی رودربایستی تقدیم ولی زمان خود کردند، تا امام خود را پیش دشمن خونخوار، مستأصل نبینند.
این انقلاب حسینی بیمه نفس های خسته و مجاهدت های شاگردان عهد بسته با زینب کبری است. آن ها واژه های کوتاه اما پر آه صبر را عاشقانه هجی کردند. مادران صبوری که با دیدگان جمالبین خود همچون زینب در طی این مسیر سخت مصائب، هیچ چیز جز زیبایی ندیدند!
نظرات تأیید شده: (۸)
واکنشها :
نظرات تأیید شده: (۸) واکنشها :
رز می گوید:
پاسخ دلباخته :
مدیونشانیم تا ابد...