همین پریروز که هنوز در خانه بودم، پدرم برای هزارمین بار بقچه خاطراتش را وا کرده بود و از یک فیلم اکشن و جنگی حرف می زد. می گفت حدود سی سال پیش که داشتیم زندگی می کردیم، روزی خبری در شهر پیچید. همه جا صحبت از اکران فیلمی جنگی در ژانر ترسناک بود. مردم هنوز در بهت تبلیغات و سر و صدای فیلم بودند که متوجه شدند، فیلم قرار است روی پرده ی سینمایی قدیمی و مخروبه به نمایش دربیاید. خیلی ها دلشان طاقت فیلم ترسناک را نداشت. آنها که دل [...]
