دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


پنجره ای رو به بهشت


| ارسال در «دل‌نوشت» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۰۲:۱۹ روز چهارشنبه ۱۵ آذر ۹۱ |


پنجره ای رو به بهشت

اصلا نمی دانم چگونه سر صحبت را باز کنم. راستش نمی دانم چگونه حرفم را بی مقدمه آغاز کنم. پای کدام آیه بشارت را وسط بکشم اول کار. کدام حدیث نفَس قدسی تو را واسطه قرار دهم. شعر کدام شاعر شیرین سخن را مطلع کلامم کنم. کدام بیت کدامین شعر عاشقانه را پیش پای حضورت تقدیم و به یمن قدومت قربانی کنم. نه، انگار نمی شود، من نمی توانم. آخر از کلمات کدام جمله ی کلیشه ای کمک بگیرم که محبت را با حرف به حرف نامت بخش کنم تا همینطور بی مقدمه و بی هوا بگویم: «دوستت دارم..». اثبات این ادعا جگر شیر می خواهد. می دانم مخاطب اگر تو باشی، دیگر نمی شود این جمله را با مرکب سیاه و با قلم نی نگاشت. در روزگاری که حنای دوستت دارم ها دیگر رنگی ندارد، برای اثبات محبت به تو، نامه فدایت شوم دل را سرخ تر از نامه های دیگر باید نوشت و مهر و موم کرد. گفتن «دوستت دارم» به تو را با قلم استخوان و به جوهر سرخ جاری در رگ ها باید روی ورق پاره های تاریخ نوشت. حق با شماست. ما گاهی حرف هایمان دو تا می شود سر کوچه مردانگی. ما عاشق نیستیم. ما لیاقت نداریم. ما آدم های بیش از حد ساده ای هستیم. باشد، همه این ها قبول. اما تو را ساده پیدا نکرده ایم تا به همین سادگی رهایت کنیم. اصلا محال است قبل از آنکه فدایت شویم و در راهت سر و دست و دل و پای را ببازیم، دستی دستی فدایت کنیم.

 

مرگ حق است. ما اما از روز ازل با عشق تو ابدی شدیم. اصلا تمام سال را زنده ایم تا با زنگ جرس کاروان تو سر زنده تر شویم. سیصد و سی و پنج روز نفس می کشیم تا در محرم از عطر سیب تو سرمست شویم. این تو هستی که هر سال به صلیب جهالت کشیده می شوی تا دل های غفلت زده ما را از زنجیر ذلت برهانی و آینه دلمان را زنگار بزدایی. این تویی که هر سال خون می دهی پای روضه های گودال تا ما زیر بار هجوم وحشیانه روزمرگی های رنگارنگ، پامال نشویم. ای قتیل العبرات! برای ما گریه کن های ماتمت، با لحظه لحظه ی عاشورا اشک می ریزی، تا مبادا قدرنشناس شویم و این مروارید های طاهر را هدر دهیم. اشک می دهی، وقتی که پر از غبار و گردیم و داغ می دهی ما را وقتی خاموش و سردیم. ما را چه حاجت به «بازدم» نفس است، که تو هوایمان را داری و چه نیازی به «دم» است که هواخواه مایی. سرت سلامت ارباب. تویی که هر سال بی سر می شوی تا من بی سر و پا از صدقه سری شما سر و سامان بگیرم. قسم به پیراهن و شلوار و شال و کفش و جوراب مشکی و قلب و موی و روی تیره مان که همیشه در پیش تو روسیاهیم. غلام توییم که هرچقدر هم که طلبکار باشی از ما، باز نمی فروشی عبدت را به ارباب دیگری. وام دار توییم که هر چه که بدهکار تو باشیم باز می خری از ما هر آنچه که در چنته داریم را. آری رسم شما در خریدن، «کم» و «زیاد» نیست. شما به «درهم» خریدن عادت دارید. همین شمایی که سجیتتان کرم است و عادتتان است احسان.

 

ای شاخه سبز ارغوانی ترین یاس قدخمیده ی کوچه باغ غربت. تمرین راست قامتی ما، قد خمیدگی و شکستن در روضه های توست. شکست، پلی برای پیروزی ست. ما برنده شدن را در باختن خود توی روضه های تو می آموزیم. ای آموزگار استواری در روزگار ما. برای ما شفیعی از تو قریب تر به معبود نبود، که اگر بود -که نیست-  آدرسی جز این و نامی غیر از نام تو را می دادند به ما. پس شک نکنید که آدرس را درست آمده ایم. سر قرار عاشقی تو بدقولی جایی ندارد. «فخلع نعلیک»، کفش ها را در بیاورید، همین جاست، انک بالواد المقدس طوی... «به مجلس عزای حسین خوش آمدید». مایی که اسیر عشق تو ایم، اینجا از هفت دولت آزادیم. اینجا «ایست بازرسی» ندارد. اصلا کسی در گیت های ورود به هیئت از تو نمی پرسد که با پای راست آمدی یا چپ کرده؟ اصلا با دل آمدی یا با سر؟ خدا را شکر که باب ورود به بزم شراب ناب نام تو را «شیخ بهایی» ها نساختند، که نجس ها و ناپاکان پشت در وصل بمانند و از روی بیچارگی، سر ارادت به آستان تو نسایند. آن وقت کجا می بردیم این قفس آهنین را که بال و پر پرنده سیاه دل را به معجزه «عبرات» سپید گرداند؟ ناپاکیم ای مسیحای دیر عشاق، ولیکن در اشک ریزان روضه ها و عرق ریزان سینه زنی ها غسل تعمید می کنیم. بوی اسپند و دود می آید از هر سو. عطر عنبر و عود پیچیده همه جا. در و دیوار حسینیه مشکی ست. آخ که چقدر در هیئت تو هوای غلام سیاه ها را دارند. اصلا چراغ ها هم انگار محض خاطر روی سیاه و دل پرگناه ما خاموش است. تمام حسینیه نام تو را گریه می کند. ای موسی عمران طور تکیه ها. ای تجلی نور مبین آیه ها. ذکر نام تو مقدس و مجلس عزای تو بیت المقدس ماست. جای همیشگی ما کنج دنج بیت المقدس توست. نشسته ایم در گوشه ی راست دلتنگی، محویم در پس دست های لطمه زنان. غرقیم در سیلاب اشک چشم ها. در ردیف شصت و نهم مصیبت زدگی، نفر صد و سی و سوم صف شرمندگی، زاویه صد و بیست و هشت درجه گودال تنهایی.

 

نشسته ایم در هیئت و اشک می ریزیم، همپای روضه های تو. این اشک ها اکسیری ست که تو برای معصیت کاران و درماندگان به ارمغان آورده ای. این اشک ها دانه های تسبیح اند، پاک می شوند و پاک می کنند. ایستاده ایم دست به سینه و قلب مان از حرکت ایستاده و به سینه می کوبیم. این سینه زنی ها، کار دستگاه شوک را با قلب به خواب رفته ما می کند. باور کن که ما یازده ماه را در کما به سر می بریم. باور کن که اگر محرم نبود، سلامت روح ما مختل می شد و سال ها در اغماء به سر می بردیم، اگر هوس کربلای تو در سر نداشتیم. حتی خیال کربلای تو، کربلا نرفته ها را حالی به حالی می کند. اینجا دلِ خوش، سیری نیست. برای ما دل خوشی کربلا هم دنیا دنیا می ارزد. تا برسد آن روز موعود که با نامه ی فدایت شوم تو، به کربلا دعوت شویم و مهمان زینب باشیم چند فرسخ دور تر از شام. می رسد آن لحظه ها که یاد ابالفضل کنیم در حوالی گودال. می رسد روزی که زائر حسین شویم در کف العباس. و می آید غروبی که ذکر فاطمه بگیریم در علقمه.

 

نصف النهار مبدأ و مقصد زمین دل ما کربلاست. کربلا پناه دلتنگی های مزمن قلب های مومن است. عشق، بی نهایت است، کربلا اما نهایت عشق است. عشق یعنی تجلی ایثار. و کربلا سر منزل مقصود عاشقی ست. کربلا منتها الیه بلاجویی ست. کربلا سفر عشق است. کربلا رفتن جگر شیر می خواهد. «جگر شیر نداری، سفر عشق مرو». کربلا دریای بی انتهای جنون و مستی ست. دریایی که آمارها نشان می دهد که هرساله هزاران مجنون غرق می شوند در آن. اما بهترین نجات‌غریق عالم هم در ساحل همین دریا مستقر است. که هر غریقی را به محض رهایی نجات خواهد داد. کربلا طوفان بلاست، «به دریا رفته می داند، مصیبت های طوفان را». در دایره قضا، عالم را قبله سومی اگر می بود، حتم دارم که آن سومین، شش گوشه ی کربلای تو می شد. آن وقت «مروه» هم هر صبح و شام اعتراف می کرد که طواف کعبه ی شش گوشه ات، چه صفایی خواهد داشت. آن وقت هاجر هم فراموش می کرد زمزم را، اگر این بار جای سراب، سرداب حول مزار سردار تو را می دید. با دیدن تصویر عطش اطفال تو، شوق آب هم از چشم های هاجر می افتاد. بگو به اسماعیل دیگر بس است. بگو که پا نکوبد بیش از این، که کودک شیرخوار این حوالی لب تشنه تر است. بگو که به تلذی اگر باشد، علی اصغر «اسماعیل»تر است. بگو که قرار بر صفا و مروه اگر باشد، زینب «هاجر»تر است. بگو که قرار بر جوشش چشمه اگر باشد، کربلا بی آب و علف تر است. بگو که وعده نصرت الهی، در سربلندی آزموده شده ها اگر باشد، حسین «ابراهیم»تر است. 

 

نوح پیامبر عهد عتیق بود و حسین  رسول عهد جدید است. محمد پیغمبر خاتم و نبی آخر خدا بود، حسین اما نوح زمان آخر است. ای صاحب کشتی نجات. ای قتیل العبرات. ای اسیر الکربات. ای بلیغ ترین قصیده عاشقانه پروردگار. ای اسم اعظم اعجاز رسول اکرم. ای حروف مقطعه قرآن ناطق. ای زیباترین غزل دیوان شعر کوثر. ای حسین.. تو امپراطور عشقی و ما رعیت توییم. ما همگی هیچیم و جز عشقت هیچ نداریم. فقیر و درمانده ایم. پای عشق تو اما درمیان که باشد، قارون ها گدایانند در این بزم، که ما تو را با زمین و آسمان و هرآنچه که در آن هاست عوض نمی کنیم. پس با تو ما ثروتمند ترین مردمان عالمیم. بود و نبود ما تو هستی. گرمی وجود ما از حرارت محبت توست. ما گدای خانه زاد تو ایم. آدم هرجایی نیستیم. از کودکی جز در این خانه در دیگری را نزدیم. دست نیاز سوی ارباب دیگری دراز نکرده ایم. حواله رزق و روزی تمام عمرمان را پای سفره های مشکی تو گرفته ایم. ای که سقایت، به طرفة العینی، آب را در نگاه فاطمه بی آبرو کرد. تمام بی آبرویان عالم، با نام تو آبرو می گیرند. آبروی همه ما از توست. ما هرچه آبرو از غیر تو داریم، همه بی آبرویی ست. ما سرافکنده ترینیم بین تمام عاشقانت. اما افتخارمان این است، که اربابمان سربلند ترین است. جهنمی ترین هم که باشیم، باز خیالی نیست ما را، که یک پنجره، رو به بهشتِ روی تو در فردوس، برایمان «جنات نعیم» است در دوزخ. 

نظرات تأیید شده: (۱۲۷)                                   واکنش‌ها : موافقین ۱ مخالفین ۰

امام حسین

حضرت زینب

حضرت عباس

حضرت فاطمه

دل نوشته

عاشورا

متن ادبی

هیئت

کربلا

نظرات  (۱۲۷)

۱۵ آذر ۹۱ ، ۱۱:۲۰

سیدامیرحسین رضی زاده می گوید:

سلام خیلی خیلی زیبا بود
منو که بردسمت نینوا
۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۶

بسم هو .. می گوید:

یک عاشقانه آرام ..
۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۳:۴۵

آهسته عاشق می شوم می گوید:

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم ..... خیلی حسین (ع) زحمت مارا کشیده است.
۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۷:۲۷

علی امین زاده می گوید:

مثل همیشه عالی بود
۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۸:۴۸

امتداد... می گوید:

سلام
زیبا بود خیلی
اما جمله ی رسول وار سگ قافله توباشیم بااین متن زیبا در تناقض بود!
در ذهنم مرور میکنم محرم امسال را: تربتی که نشان معجزه ای خونین داشت اماماچه ساده از آن عبور کردیم ونفهمیدیم سوزآقاو اوج مصیبت را و خونین دلی که غربت، تنها یار باوفای اوست .دلی خونین از مداحی بهترین مداح کشور_ی که داعیه داربیرق سبز ظهور منجی است_که تمپو تکمیل کننده اش بود ویا حرمت شکسته شده جدمظلومشان سید الشهدا بانامی شکسته برای بهتر شدن ریتم مداحی!یا از خود بی خودی جماعتی سرشناس در این حوضه که میکروفون را در سر خود می شکنند تابگویند ما عزادار ترین عزادارانیم!یا گروهی که مجلس سیدالشهدا رابا پارتی اشتباه میگیرند! می سوزم از بی عاری خود وخجولم از نگاه امامم به مملکت "حسینی"!وچه راحت به سود جویان گرای نقاط ضعف جامعه به ظاهر اسلامیمان را میدهیم!البته آن مطلب "عرزشی ها"یتان پستی بود بس در خور تامل عده ای اما...فکر میکنم این روزها بصیرت خونمان کم شده!خدایا بربصیرتمان بیفزاآقا" سید" دعاکنید "ما"را!که دعا اثردارد،موید باشید،یاعلی

پاسخ دل‌باخته :


سلام و سپاس از لطفتان
در آن جمله جسارتن این حقیر تناقضی نمی بینم
نمی دانم شما چه برداشتی کرده اید بزرگوار.
این جمله اشاره به داستان رسول ترک دارد.

اما برای مبحثی که مطرح کردید، باید عرض کنم که با اصل حرفتان موافقم، همانطور که برخی هاییشان را در همان پست مذکور اشاره کرده بودم. اما برای موارد دیگر مطروحه در کامنت حضرتعالی در فرصتی دیگر پاسخی خاهم داد. که در حال حرکت سمت بهشتم و فرصت نمی کنم حالا جواب بنویسم برای برخی مواردی که مطرح کردید.
۱۶ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۲

سجاد بحرینی می گوید:

سلام...
دست مریزاد سید بازم مثل همیشه حرف دلمون رو زدی.به نظر من اجر این نوشته برابر با بهشته
سوالی داشتم از حضورتون
تلاوت قرآن زیاد انجام میدی؟ چون نوشته هات آدمو حسابی به فکر فرو میبره
درمورد نظر امتداد هم کاملا مخالف ایشون هستم چون مصیبت امام حسین(ع) آنقدر عظیم است که می فرمایند در مصیبت ما اهل بیت سینه چاک دادن هم مورد تاییداست.
حتی قمه زنی هم مجاز بوده ولی به دلیل سوء استفاده ای که دشمن از این موضوع میکند نهی شده.
در مورد آلات موسیقی در مداحی حاج محمود هم کاملا مخالفم .چون این نوع موسیقی در مراسمات وعزاداری بوشهریها موجوداست پس بفرمایید ماهم(بوشهریها) گمراهیم
التماس دعا

۱۶ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۵

ثامن می گوید:

خیل دشمن، که تو را سنگ زدند
با لگد بر بدنت چنگ زدند
روی تل بودم و من می دیدم
انس و شمر و سنان، آه ، هماهنگ زدند
۱۶ آذر ۹۱ ، ۱۹:۱۳

باران... می گوید:

سلام.

گاهی اوقات با خودم میگم خوب شد کاش زمان امام حسین بودم و یاریش میکردم...ولی سریع به خودم نهیب میزنم همین الان هم یه امام حاضر هست..چقدر کمکش میکنم، یاچقدر به خاطر او روی هوسهای دلم پا میزارم...
بعد میبینم اگر اون موقع هم بودم فایده ای نداشت.معلوم نبود از اونهایی میشدم که روبه روش می ایستادم یا شب حادثه توی تاریکی پا به فرار میگذاشتم... یا شاید هم کار جدیدی میکردم که همه را در طول تاریخ از بدیم شگفت زده میکردم!!!

اما به قول مداح هیئتمون باید بگیم،یا امام حسین من که پر از گناهم، بزرگی کن این اشکهارو قبول کن .... چون دستمون خالیه و جز اشکی که مادرش بهمون هدیه میده چیزی نداریم در راهش بدیم....
۱۶ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۳

هْو ... می گوید:

.. یا قتیل العبرات ..
۱۷ آذر ۹۱ ، ۰۰:۴۸

امتداد... می گوید:

باسلام.
درجواب جوابیه تان سید بزرگوار باید بگویم که داستان رسول ترک را من بارهاپای منبر روحانیون شنیده ام وبراین موضوع التفات دارم،ومنکر این توفیق عظیمی که نصیب اوشد نمیشوم. اما مسئله ای که شایان توجه است ارادتی است به سیدالشهدا که میتوان برای ابراز آن از الفاظ درخوری استفاده کرد!این بدنیست که مابرای نشان دادن ارادت خود به سیدو سالار شهیدان ازاین الفاظ استفاده کنیم امااگر بحث امام زمان باشد باید بگویم که آقا سگ وگربه نمیخواهند آقا عباس ها وعلی اکبرها می خواهند وما تا ظرفیتمان رابه سگ وگربه محدود کنیم نمیتوانیم برای عباس شدن آماده شویم وحتی عین عبارت رهبری با همین موضوع به این شرح میباشد: گفتن این الفاظ شایسته نیست و ودرهر حال بهتراست مومنین مراعات شئوون عزاداری معصومین "علیهم السلام" به ویژه سید وسالار شهیدان اباعبدالله الحسین"علیه السلام"رابنمایند.
اما آقای بحرینی گفتند مصیبت اهل بیت آنقدر عظیم است که سینه چاک دادن هم مورد تایید است و قمه زنی مجاز است امابه خاطر سو استفاده نهی شده! تاآنجایی که بنده اطلاع دارم قمه زنی حرام و مورد تایید هیچ یک از فقها نیست به طوریکه رهبری من باب همین مسئله می فرمایند:قمه زنی علاوه براینکه عرفا از مظاهر حزن واندوه شمرده "نمیشود" ودر فرمان ائمه "ع"وپس از آن نیز سابقه ندارد وتاییدی از ائمه ی معصومین نیز در مورد آن_نه به شکل عام ونه به شکل خاص_نشده است،در حال حاضر وهن مذهب شمرده میشود وجایز نیست.
ویا مورد" آقا محمود" اولا آقای بحرینی دچارکج فهمی بحث من شدند من کی گفتم آقای کریمی گمراهن که بعد شمابه استناد این حرف خودتان ویا هم وطنان بوشهری را گمراه تلقی کنید در ثانی بنابر نظر مقام معظم رهبری درخصوص استفاده ازآلاتی چون تمپو استفاده از آلات موسیقی، مناسب با عزاداری سالار شهیدان"علیه السلام"نیست و شایسته است مراسم عزاداری به همان صورت متعارفی که از قدیم متداول بوده وبا مضامین روشنگرو معرفت زاانجام بگیرد.پس چرا آن کنیم که دشمن پسندد!
انشاالله که خدابرتوفیقاتتان بیش از پیش بیفزاید. انشالله که عفو بفرمایید.آقا سیدشما دعایمان کنید که دعا اثر دارد .یاعلی
۱۷ آذر ۹۱ ، ۰۱:۴۹

عتید می گوید:

ارباب من!
این اشکها را از من مگیر...
دل خوشی مرا از من مگیر!
فقط یک کربلا...

زیارت عشق روزی دل عاشقتان سید...
۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۶:۰۲

ش.ج می گوید:

ای قتیل العبرات! برای ما گریه کن های ماتمت، با لحظه لحظه ی عاشورا اشک می ریزی، تا مبادا قدرنشناس شویم و این مروارید های طاهر را هدر دهیم...
التماس دعا ... یاعلی ...
۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۶:۲۰

ش.ج می گوید:

سلام... راستش با صحبت های جناب " امتداد " موافقم ... من هم میخاستم به اون جمله ی " رسول وار سگ قافله تو باشیم ..." اشاره کنم باز گفتم شاید ناراحت بشید! کاملن درسته که ائمه و خاصه امام حسین ع جایگاه وصف ناشدنی و والایی دارند و بعد ما ... ولی به نظر برای ابراز این عشق و ارادت کلمات مناسب تری هم میشه پیدا کرد که اجازه سوء استفاده ی بعضی ها رو نده ... همونطور که در ادامه متنتون این عشق خیلی قشنگ توصیف شده ... درپناه مولا پاینده باشید ...
۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۶:۵۶

بچه قمی می گوید:

اشعار کوتاهتان خیلی زیباست،آدم را یاد هایکوهای زنده یاد سید حسن حسینی می اندازد. کتابتان را میشود از جایی تهیه کرد؟
۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۹

خانم معلم می گوید:

در دایره قضا، عالم را قبله سومی اگر می بود، حتم دارم که آن سومین، شش گوشه ی کربلای تو می شد. آن وقت «مروه» هم هر صبح و شام اعتراف می کرد که طواف کعبه ی شش گوشه ات، چه صفایی خاهد داشت. آن وقت هاجر هم فراموش می کرد زمزم را، اگر این بار جای سراب، سرداب حول مزار سردار تو را می دید. با دیدن تصویر عطش اطفال تو، شوق آب هم از چشم های هاجر می افتاد. بگو به اسماعیل دیگر بس است. بگو که پا نکوبد بیش از این، که کودک شیرخار این حوالی لب تشنه تر است. بگو که به تلذی اگر باشد، علی اصغر «اسماعیل»تر است. بگو که قرار بر صفا و مروه اگر باشد، زینب «هاجر»تر است. بگو که قرار بر جوشش چشمه اگر باشد، کربلا بی آب و علف تر است. بگو که وعده نصرت الهی، در سربلندی آزموده شده ها اگر باشد، حسین «ابراهیم»تر است.



هر جمله اش را که خواندم قلبم تندتر زد ، تا رسید به زینب ... نفسم بند امد ... زینب و مصائبش نفسم را بند می آورد ...

کاش انها که باید بخوانند و بفهمند که حسین حسین کردن و از خون و ارباب حرف زدن ، بی شناخت حسین میسر نیست ... ایکاش نیت هایمان ، بی منت باشد ...
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۶

سید امیرحسین می گوید:

این جمله واقعا زیباست:
نوح پیامبر عهد عتیق بود و حسین رسول عهد جدید است.
محمد پیغمبر خاتم و نبی آخر خدا بود، حسین اما نوح زمان آخر است. ای صاحب کشتی نجات
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۵:۵۳

آه می گوید:

sooreha.blog.ir
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۷:۱۵

زهرا می گوید:

سلام
بسیار زیبا بود.مدتها بود حرفی از دل نشنیده بودم.واقعا دلنشین بود .
حسین یک سر داشت .هزار سودا
بسیار زیبا ی زیبا بود.
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۰۵

pinkoO می گوید:

cheghadr delam gerye mikhad...
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۲

یک قــدم تا خـــدا می گوید:


.


.:: سَـ‗_‗ـلامٌ عَـ‗_‗ـلی قـ‗َ_‗ـلب ِ زینـ‗_‗ـب ِ الصَبـ‗_‗ـور ::.


هر جــــا سخن از زینب و دروازه ی شــــــــــام است

ساکت به تماشــــــــا منشینید ، حـــــــــــــرام است

یک ســــــر به سر ِ نیـــــزه عیـــــــان است ، ببینیــد

مانند هــــــــــــلال است ولی ماه ِ تمــــــــــام است

هجده قمــــــر از روی نیزه همی تابــــــد و مــــــردم

پرسند ز هـــم ، پس سر ِ "عبــاس" کدام است ؟!

زوار ِ برادر شــــــده بـــر نــی ، ســــــــــر ِ "عباس"

هم اشک به رخ ، هم به لبش عرض ِ ســلام است

مردم نزنیــــد از همـــــه سو سنـــگ بر این ســـــــر

والله امــــــام است ، امام است ، امـــــــــــام است

هر کوچـــه پر از هلهله و خنده و شــــــــادی است

از شــــام بپرسیــــــد : مگر عید ِ صیــــــام است ؟!

با یاد ِ ســــــــر و چـــــوب و لــــب و نالــــــه ی زینب

انگار جهـــــان در نظـرم مجــلس ِ شــــــــــــام است

باید همـــــــــــه از مرد و زن ِ شــــــــام ، بپرسیـــد

ناموس ِ الهـــی ز چــــــه در محضر ِ عـــــام است ؟!


.
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۳۹

kiana می گوید:

باز خیالی نیست ما را، که یک پنجره، رو به بهشتِ روی تو در فردوس، برایمان «جنات نعیم» است در دوزخ.
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۳

خانم گل می گوید:

امشب که سقف بی ستاره ی اتاقم بر سرم سنگینی میکند مانده ام از چه بنویسم؟
از آنهایی که دیروز بوده اند و امروز نیستند ؟
یا از تو که همیشه حرفهای مرا میخوانی؟
از تو می نویسم یا حسین
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۵

یا زهرا0(س) می گوید:

سلام بسیار زیبا بـــــــــــــــــــــــــــــــود
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۸:۵۵

سپیده می گوید:



در مدرسه ی کربلا ، کودکان به چشم خود دیدند که بابا دو بخــــش است:

بخشی در صحـــــرا ، بخشـــی بر بالایٍ نیــــزه ...

اما اینکـــه عمــــو چند بخش است را فقـط بــابـــا می دانــد ...
سلام واقعاجالب بود
۱۸ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۹

عباس می گوید:

حسین تشنه آب نبود تشنه لبیک بود افسوس که به جای افکار بلندش فقط زخمهای تنش را به ما نشان دادند.
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۲

erfan می گوید:

سلام.عالی بود.عالی.اگه اجازه بدید ازش استفاده کنم
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۷

آرتا می گوید:

سلام بر مرثیه سرای قافله ی غافلانی چون ما
زیبا ..رسا و سلیس بود
از نظر بنده در عبارت زیر
این تو هستی که هر سال به صلیب جهالت کشیده می شوی
ضمیر "ما" جایش خالیست
این تو هستی که هرسال به صلیب جهالت ما کشیده می شوی
و از سویی در املای خواهر خواندن خواست خواهش و از این دست خوا ها
کمی اهمال نموده اید جاوید باشید



۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۸

وبلاگ اهل البیت علیهم السلام می گوید:



عطری که از حوالی پرچم وزیده است


ما را به سمت مجلس آقا کشیده است


از صحن هر حسینیه تا صحن کربلا


صد کوچه بازکنید محرم رسیده است . . .


۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۲۳

آمنه می گوید:

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است



اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سراست
اینجا نگارخانه‎ی گل‎های پرپر است
اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست
اینجا حریم قرب شهیدان داور است
اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق
اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است
اینجا به جای جامه‎ی احرام ما به تن…

زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است
اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
اینجا به روی سینه‎ی من قبر اصغر است
اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است
اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است
اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا
اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است
اینجا به جای جای گلوی بریده‎ام
گلبوسه‎های زینب و زهرای اطهر است
اینجا به یاد العطش کودکان من
هر صبح و شام دیده‎ی میثم، ز خون تر است

**** ***** ** ** **** ** ** ************ *****

************************


۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۲۶

xman می گوید:

شور عشقی که رسوای جهان سازد مرا 
 بی نیاز ازنام و فارغ از نشان سازد مرا.
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۵۵

نیلوفر می گوید:

متن قشنگی بود ولی اون لفظ (ما همین که «رسول»وار سگ قافله تو باشیم،)جالب نبود نمیدونم بهر حال نظر شخصیم بود.ولی در کل قشنگ و عاشقانه عالی بود...منو بردی کربلا ممنون
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۱۰

فاطمه ( بی شرفان) می گوید:

عالی بود
ممنون
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۱۵

... می گوید:

به امید روزی که راستگو شویم
و دوستت دارممان از روی صداقت باشد
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۴۷

محمد حسام می گوید:

زائر کوی حسین، گشته دل و جان ما

بسته به موی حسین، حال پریشان ما

دلخوشی عاشقان، روضه خون خداست

جنّت ما هیأت است، مقصد ما کربلاست

مولایم، اربابم یا حسین، از عشقت بی تابم یا حسین

فریاد هل من ناصرت در یاد ماست

یا لیتنا کنّا معک فریاد ماست
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۵۲

یادداشت های یک روزنامه نگارازاده می گوید:

سلام اخوی
خدا قوت

یاعلی
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۵۴

Yousef می گوید:

با عرض سلا۾ و خدا قوت خدمت شما همسنگر بزرگوار،

... و با تشکر از زحمات و تلاشهایتان، شما را با افتخار با نام "کاش مےشد خدا را بوسید..." در «لیـنـک همسنگـران» و در قسمت «وبسایتـــــهاے ارزشے» ، لینک کردم .
در صورت داشتن لوگو ، لوگوی شما نیز در قسمت «لوگـوی همسنگـران» قرار داده خواهد شد . (بدلیل زیاد بودن تعداد لوگو ها، در صورت تمایل به ثبت لوگو خود، لطفا بعد از بازدید از این صفحه، به ما اطلاع دهید.)


در صورت تمایل ،ما را با نام:

مـهـدے بـیـا ║ MahdiBiya.ir

و لینک:
http://mahdibiya.ir
لینک کنید و به انتخاب خود یکی از لوگوهای ما را ، از قسمت «لوگوهای ما» به صورت کامل کپی و در وبــتون قرار بدهید .

           اللًّهُــمَ صَّــلِ عَــلَى مُحَمَّــدٍ وَ آلِ مُحَمَّــَد و عَجِّــلّ فَّرَجَهُــم
                         اللًّهُــمَ عَــجِــل لِــوَلــیــکَ الــفَــرج

                                                                        شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

                                                                              http://www.mahdibiya.ir


۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۲:۲۵

عاشق علمــــــــــدار می گوید:

سلام...
مثل همیشه بسیار بسیار زیبا و تاثیر گذار...
واقعا ممنون...
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۰۶

سید محسن حسینی می گوید:

سلام سید بزرگوار خوشحالم که تونستم به سایت زیباتون سر بزنم باور کنید چند وقت پیش هرکارکردم نتونستم انگار سایتتون هک شده بود اصلا صفحه ای باز نمی کرد خدا قوت به شما و قلم زیباتون ان شالله بیشتر مزاحمت میشم و از پستای زیبات استفاده می کنم.
یا مهدی
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۱۸

ما با ولایت زنده ایم می گوید:


اصلا حسین"ع" جنس غمش فرق می کند
راه دل است پیچ و خمش فرق می کند

حاجت رواست هر که دعا تحت قبه کرد
ارباب بی کفن،حرمش فرق می کند

التماس دعا
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۱۸

بنی هاشم می گوید:

سلام
نظرتون انقد زیبا بود به عنوان پست قرارش دادم
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۶

saeed می گوید:

فدا ی اون بی سوادی که ازش پرسیدن【 عشق】چند حرفـه؟
گفتـ:
"چهار حرفه"
همـه بهش خندیدن!
اما زیر لبـ میگفتـ:
【حسین】 مگـه چند حرفه؟!!!
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۳۳

سرباز سید علی می گوید:

سلام داداشم
وبلاگ ت رو مطالعه کردم و از مطالبش هم استفاده کردم.
من موافق با تبادل لینک هستم،،،،،،،،،،،،
اگر من رو لینک کردین با نام سرباز سید علی لینک کنید.
به من هم خبر بدید تا من هم شما رو لینک کنم...
برای سلامتی سید علی عزیزم و آقا امام زمان صلواتی ختم کنید.
یا علی
۱۸ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۶

پارسا می گوید:

دلمان برای متن های زیبایتان تنگ شده بود..
ممنون که آدرس جدیدتان را به ما هم گفتین..
در پناه حق
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۲

اهالی ابادی انتظار می گوید:

حسینی بمانید.
التماس دعا
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۳۵

ali می گوید:

یادم رفت بکم این جمله رو:
دانی که چرا خدا داد بشر راچشم چون خدا عاشق چشمان حسینه
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۳۶

سامان می گوید:

این روزها شیطان فریاد میزند
آدم پیدا کنید سجده خواهم کرد
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۳۹

انار می گوید:

سلام
بی توفیقی ست دیگر...

خیلی وقت بود تازه نشده بودم با خواندن نوشته هاتان.


خدا خیرتان دهد
یاعلی
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۴۰

رضافقیهیان می گوید:

باسلام خدمت شما دوست عزیز
ازآشنایی باشما خوشحالم شمارو به (ومحرم آمد...درمصابیح الدجی(دعوت میکنم
قدم رنجه بفرمایید
کرم نما وفرودآ برسرما که این خانه خانه توست .
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۴۵

gharibe می گوید:

غروب دلتنگی بود
خورشید گریست
و تلاطم سرخابی انوارش
سایه ی محو کشید
و با خطی از امواج
بر پیشانی دریا نوشت
سوگند به عشقی که
جدایی گل های بوستان زندگی را
پر پر می کند
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۳

سمیه می گوید:

فریاد بزن که کربلا ماتم نیست

میراث حسین، درد و داغ و غم نیست

جان مایه نهضت حسینی این است:

هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۹

سید می گوید:

سلام عالی بود
یا علی
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۱:۰۱

بابک الماسیان می گوید:

سلام سید خدا قوت
یا علی
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۳:۵۴

آهسته عاشق می شوم می گوید:

اگرچه پا نزدم صحن کربلای تو را
دلم خوش است حضوری به روضه ها دارم...
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۸:۴۳

علی رضا می گوید:


السلام علی المهدی الذی وعد الله عز وجل به الامم
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۹:۳۳

معتکف می گوید:

هیهات....
سکوتی گنگ تمام وجودم را برای ننوشتن فرا گرفت. وقتی واژه واژه های این متن به قلبم رعشه انداخته و چنان میفرشد در هر ضربه که احساس میکردم قلبم تا حلقومم بالا آمده. درد خواندم این واژه های سرخ را. و از درد گفتن زیبا نیست.
وقتی در جواب بتوانی کلمات را سحر کنی و تاب از روان هر خواننده ای ببری کار شاقی نکرده ای.
این سکوت پر درد را به نظاره بنشانی مردی. سکوتی که بیدارت کرده و خموشی ها و زنگار قلبت را نشانه رفته. و تو ایستاده ای پای دعای خیر مادرت. و اشک میریزی اینچنین بی تاب، نه به عزای حسین ع. به عزای دلت....
آه
حسین جان در این ماندم که چگونه می توان در چشمان شما نگاه کرد...
بیعتم را نو میکنم و به دلم امید میدهم و نور را نوید...
حسین جان، تو خود میدانی که ما اهل کوفه نیستیم... ما پای بیعتمان تا آخر خواهیم ماند... تا آخرین قطره ی خونمان را فدای امام زمانمان خواهیم کرد...
اما از اللهم عجل لولیک الفرج گفتنمان، میترسم... یا ابا عبد الله، شما را منتظرانت سر از تنت جدا کردند، چگونه از فریاد های منتظران مهدی نترسم؟ ای ماه عالم، من از تکرار عاشورایی دیگر میترسم... من از این مردم دنیا، میترسم... حسین جان، شما که غریبه نیستی، وقتی نگاه آینه میکنم،
از خودم هم میترسم... نکند که عزیز دل زهرا بیاید و من در مقابلش باشم؟
یا ابا عبد الله، هر چه گفتیم مکن ای صبح طلوع، تاثیری نداشت...
یا حسین، تو را به سر بریده ات قسم، کمک کن نوای اللهم عجل لولیک الفرج هایمان دیگر بی تاثیر نباشد...

بزرگوار التماستون میکنم به جهت تعجیل در فرج آقا دعا بفرمایید. زمونه ی سختی شده
التماستون میکنم
۱۹ آذر ۹۱ ، ۰۹:۳۹

رفیق می گوید:

حرفی بزن که اشک مرا دربیاوری ...چشمه بدون اب به دردی نمی خورد
دست مرا بگیر اشک مرا نگیر ....این جام بی شراب به دردی نمی خورد
۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۲:۰۵

منتظران ظهور می گوید:

با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هرچه خواهی کن
پروردگارا:قلب نازنین ومنور آقامون صاحب زمان از ما راضی خشنود بگردان
۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۳:۱۵

زهره می گوید:

سلام وصد درود بر عاشقان کربلا.
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها ** که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها
موفق باشید.
۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۴:۲۸

نفس های استجابت می گوید:

السلام علی علی بن الحسین
پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی‌رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی:آیا کسی یارمن نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد
بی‌ تو آن خیمه زندان من بود
کاش می‌شد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
پله های بهشتتان همیشه رو به صعود باد.
التماس دعا
۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۷:۰۶

دیونه مهربون می گوید:

ان روز حسین یک صدا زینب بود

آیینه ی غیرت خدا زینب بود

زینب زینب زینب زینب زینب

آن روز تمام کربلا زینب بود

۱۹ آذر ۹۱ ، ۱۸:۳۵

محمدی می گوید:

(ما همین که «رسول»وار سگ قافله تو باشیم، سعادتی ست برای دنیا و آخرتمان. جهنمی ترین هم که باشیم، باز خیالی نیست ما را، که یک پنجره، رو به بهشتِ روی تو در فردوس، برایمان «جنات نعیم» است در دوزخ. )

سید جان کلمه سگ کاش به کار نمی بردی تو خیلی ارزشمندی مگر امام عصر نفر مود شیعیان ما از تشعشع نور ما آفریده شده اند پس قدر خودت را بدان
۱۹ آذر ۹۱ ، ۲۰:۴۳

نگار می گوید:

سلام.نوشته ی بسیار بسیار زیبایی بود شما در نوشتن توانایی خیلی بالایی دارید تبریک میگم.خیلی خوشحال شدم با وبلاگ شما آشنا شدم.موفق باشید.التماس دعا.یا علی(ع)
۱۹ آذر ۹۱ ، ۲۱:۲۵

مثلث می گوید:

زیبا بود
۱۹ آذر ۹۱ ، ۲۱:۲۵

خودمو خودت می گوید:

درسته حرف با عمل معنی پیدا میکنه..
ولی ب تدریج باید خودسازی کرد..
مرحله ب مرحله
نظر منه..
۱۹ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۵

رها می گوید:

سلام
زیبا بود-"مرگ حق است. ما اما از روز ازل با عشق تو ابدی شدیم."

قلمت شبیه نوشته های شهید آوینی هست
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۴:۴۳

عاطی می گوید:

الهم العن اول ظالمن ظلم حق محمدوال محمدالی یوم قیامه
مطلبی که نوشتین زیباست اما مطلبه نظردهنده هاتون خیییلی زیباتربود
تنتون سلامت و قلمتون حقانی وپابرجاباشه یاحق
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۵:۰۶

آهسته عاشق می شوم می گوید:

محتاج دعای جمله خوبانم...
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۶:۴۷

محمد ورمِـــزیار می گوید:

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام.
****** ****** ** ****** **************** **** ********** **** ******* * *** **** ** ** ******** ***** ****** **** ******
مطالبتون اکثرأ پرمحتوا و آموزنده هستن.
این مطلب اخیر که دعوت فرمودین هم خواندنی و جذاب بود که متأسفانه جملۀ
" ما همین که «رسول»وار سگ قافله تو باشیم،""
خیلی خیلی اشتباه و اصلأ دراین مطلبی که زحمت کشیدین جایی ندارد.
برادر من امام حسین رهرو میخواهد.امام حسین زنده نگه دار آیین رسول الله میخواهد.
امام حسین آمرین به معروف و ناهیان عن المنکر میخواهد.
قافلۀ امام حسین که احتیاجی به سگ ندارد.احتیاجی به حیون و حشم ندارد.
شما رو به ارواح امام حسین قسم از گفتن این جملات دست بردارید.شما ماشاءالله قشر تحصیل کرده و صاحب معرفتِ این انقلاب و مملکت هستید.این چه جمله ای ست که نوشتید؟ارادت داشتن به آستان حضرت که استفاده کردن از این الفاظ و کلمات نیست.
پاک زندگی کردن و پاک از دنیا رفتن تنها شیوۀ زندگی ست که امام حسین(ع) و همۀ ائمه خواهان آن هستند.
******* ***** ******* ***** ***** **** **** * ********* ** *****
اگرخدای نخواسته این بندۀ حقیردرجایی ازصحبتهام جانب ادب رو رعایت نکردم به بزرگی خودتون ببخشید. ومن الله توفیق...
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۸:۰۴

عمار می گوید:

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام خدا قوت
***** ** ** *** ****
شاید من هم از به کار بردن بعضی الفاظ در تردید باشم ، ولی حقیقتا نوشتن و نگارش کردن دست توانایی میخواد .
زیبا بود
۲۰ آذر ۹۱ ، ۰۸:۳۱

خادم الحسین می گوید:

ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۱:۲۰

صابر می گوید:

سلام.
خدا قوت
اهل کوفه نبودن یعنی اینکه بدانیم در غیاب حسین، ولی مسلم بن عقیل است.
التماس دعا
خیلی عالی بود
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۳:۵۱

علی تنها نیست می گوید:

معیار قیامت ـ برای زینب (س) ـ معیار مرگ و زندگی است.
نترسی ِ او ، در هویت عقیدتی اش ریشه دارد.
زینب (س) ـ به یکباره ـ علوی، فاطمی، حسنی و حسینی است.
زینب(س) در هر حال، دختر زهراست.
زنجیر اسارت، زبون تر از آن است که او را، از شرح شهادت، باز دارد.
هیچ کس قادر نیست
زینب (س) را، از جبههء اسارت ، باز گیرد!
پیش از زینب(س)
اسارت، این گونه نبود! تنها، زبونی بود و حقارت و زاری و پریشانی ....
زینب که آمد
سر بر دامان ِ او ، بزرگ شد. حیثیت پیدا کرد، تناور شد، و به راه افتاد.
شهادت را، بر دوش کشید؛

و اسارت ، شد انتشار شهادت! ....

سلام و عرض ادب
عزاداریاتون قبول .

لبیک یا حسین ...لبیک یا مهدی

۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۵:۱۲

ترمه می گوید:

به یاد بین الحرمین خواندم.آنجاکه نمی دانی اول به کدام سمت بروی.حالا ازروزی که من رفتم روزها میگذرد .دلم برایش تنگ است.
۲۰ آذر ۹۱ ، ۱۵:۳۸

misagh می گوید:

واقعا حنای دوست داشتن ها چه بی رنگ شده...........
این حرف، حرف دل من است...........
خدایا نشان بده بی تو چه می شویم و با تو چه!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۰:۵۱

فرات می گوید:

مـن کمــتــر از آنم که به پــای تــو بــیـفــتــم
عـــالـــم شده سجــاده افتــاده به پــایت
.
.
یاحی
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۱:۳۲

raya می گوید:

خدایا

اگه اون دنیا خواستی گناه های پنهونی ما رو نشون بدی ،

بی زحمت گریه های پنهونی ما رو هم نشون بده ...........
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۱:۵۹

mr man می گوید:

ای کاش شعور حسینی بگیریم در کنار شور حسینی
مطلب خیلی مفید بود
ممنون
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۲:۰۸

مستغاث (عرفان قرآنی) می گوید:

قال الامام زین العابدین علیه السّلام: أشکُرُکُم للهِ أشکُرُکُم للنّاسِ.

«الکافی، ج 2، ص 99»

امام سجاد علیه السّلام فرمود: سپاسگزارترین شما از خدا، سپاسگزارترین شما از مردم است.
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۲:۰۹

قلیون می گوید:

سلام از این نوشته ات کیف کردم آری تا کور شود هرکس نمیتونه ببینه که ما شیعیان واسه حسینمون گریه میکنیم وبه سروسینه میزنیم .
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۰

طارق خراسانی می گوید:

سلام مولای من
دیوانه ام کردی ، آتشم زدی، خاکسترم کردی ای جانم به فدایت نازنینم بازهم بنویس و من این مقاله ی زیبا را هم در وبلاگ و هم درسایتم درج کردم درود خدا برتو تنهایم نگذار که سخت تنهایم آنقدر با خدا درد دل کرده ام که دیگر خجالت می کشم با او از درد هایم بگویم آتشم زدی و حالا نوبت من است که تو را به آتش بکشانم
۲۰ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۰

بندهء ا... می گوید:

مطلبتون جالب بود
۲۱ آذر ۹۱ ، ۰۱:۳۳

سمیه می گوید:

قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد"حسینی باش که در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد
۲۱ آذر ۹۱ ، ۰۵:۰۱

آهسته عاشق می شوم می گوید:

من عمل بما افترض الله علیه فهو من خیر الناس
کسی که به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از بهترین مردمان است. (جهاد النفس ح 237)
(امام سجاد)
.
.
.
دنیا دنیا التماس نور
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۰:۳۹

لیلا می گوید:

بـه جـز بــا بغــضِ مــانــده در گلــویــم

نخـواهـد شــد بــه آبــی ، تــر گلــویــم

بیــا تــا شیعــه ی زخـــم تـــو بـــاشـــم

بمــــانــــد ردّ خنجــــر بــــر گلــــویــــم
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۱:۲۹

پیرزا می گوید:

سلام.
جانا سخن از زبان ما می گویی.
و اینکه
حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
دست مریزاد.
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۲:۱۹

تارا می گوید:

در مقابل این همه نظر های جامع و کامل حرفی ندارم....
فقط یک چیز....ممنون که دل بی بی فاطمه را شاد کردید
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۲:۲۸

معراج شقایق می گوید:

سلام علیکم

بسیار زیبا بود
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۶:۵۱

قلب یخی می گوید:

...
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۵

ammar ali می گوید:

salam
matlab jalebi neweshti
afarin
eltemase doa
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۷

قاصدک می گوید:

سلام و درود فراوان بر شما
مطلبتون طولانی ولی عالــــــــــــی بود
۲۱ آذر ۹۱ ، ۱۹:۰۲

پاییز-سکوت می گوید:

سلام وبلاگتون بسیار زیباست قابل وصف نیست
نمیدونم گفتم یا نه؟
میگن فردای قیامت صدای حوریان بهشتی بلند میشه که میگن خدایا تو ما را برا شیعه ها خلق کردی ولی اونا به ما اعتنا ندارن صدای شیعه ها بلند میشه میگن ما دور حسینیم.ع.
سلام بر تشنه لب کربلا و یاران باوفایش السلام علی احسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ولعنت خدا بر یزید و یزیدیان و کافران الهم لعنهم جمیعا آنها در آتش دوزخ جاوداننداولیک اصحاب النار هم فیها خالدون
۲۱ آذر ۹۱ ، ۲۰:۳۵

مرگستان می گوید:

فوق العاده بود نوشته تون آدم و تکون داد .دل را لرزاند.خیلی وقت بود که دلم نلرزیده بود .خدا را شکر که خوب جایی با خوب نوشته ای لرزید...
۲۱ آذر ۹۱ ، ۲۱:۱۱

پرچین راز می گوید:

سلام. خدا قوت ...

دعاتون می کنم ..... دعا برای کسی با حرفهاش به وقتش دل آدمها رو آروم می کنه و به

وقتش هم طوفانی ... واجبه!
۲۱ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۴

ali می گوید:

دست من و تو نیست اگر عاشقش شدیم ..... خیلی حسین (ع) زحمت مارا کشیده است.
r
۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۱:۲۶

مصطفی روحی می گوید:

هم به رخسارت و هم به گفتارت میشود یافت ...
چه عطر خوشی می آید
۲۲ آذر ۹۱ ، ۰۲:۲۳

پرنس کوچولو... می گوید:

سلام...وبتون خیلی آرامش بخشه...

------------------------------------------
چه زیبامی شود بانام او...
تمام دنیارالرزاند...
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۳

شهبازی می گوید:

سلام
ممنون از اینکه بهم سر زدید و پیام گذاشتید
متن بسیار بسیار زیبا و جالبی بود
به این فکر میکنم که زینب حسینش رو داد که یه ما بفهمونه باید راهش رو ادامه داد اما من نوعی چیکار کردم؟
"زینب کسی بود که برای حفظ عفتش عباسش را داد اما نخ معجر نداد"
خدایا کمکم کن که بتونم مثل خانم زینب حافظ راه حسین باشم
یعنی اگر منم اون زمان بودم میتونستم از برادر که پاره تنمه بگذرم؟
بازم منتظر حضورتون در وبلاگ" لاله های نشکفته فکه" هستم
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۴:۰۰

یاقوت زرد می گوید:

الا ای صاحب قلبم کجایی؟

محرم شد نمی خواهی بیایی؟



خوشا آن شور و حال و اشک و آهت

خوشا آن ناله های نینوایی



خوشا بر حال تو هروقت که خواهی

کنار تربت آن سر جدایی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۴:۲۲

دانشجو می گوید:

عترت احمد زقرآن نمی گردد جدا
تا بیابی معنی این نکته را قرآن بخوان
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۴:۲۸

niyaz می گوید:

با حسین از یاحسین یک نقطه کم دارد ولی،یاحسین گفتن کجا و با حسین ماندن کجا!؟ زینب جان شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما"بی حسین"شدن تو بود و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم...(اللهم عجلالولیکالفرج) در این شب ها مرا هم یاد کنید.التماس دعا.
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۴:۴۴

مرتضی شایان می گوید:

خیلی عالی است اجرتون با اقا امام حسین واقا ابوالفضل
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۵:۱۹

محسن می گوید:

سلام
واقعا عالــــــــــــــــــــــــی بود ...
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۲۳

ابراهیم احمد پور می گوید:

رنگ پائیز به دیوار بهاری افتاد
بردر خانه ای خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ائل وتباری افتاد
تکیه بر در زدنش درد سرش شود به خدا
اوکنار در ودر نیز کناری افتاد
بعد یک عمر مراعات کنیزان حرم
فضه ای خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را برساند به علی
سر این خواستن خود دو سه باری افتاد
نا له ای زد که ستونهای حرم لرزیددند
بر روی مسجدیان گردو غباری افتاد
غیرت معجر او دست علی را وا کرد
همه دیدن ثقیفه به چه خاری افتاد
آنقدر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد از آن روز دگر رفت و کناری افتاد
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۳۶

ابراهیم احمد پور می گوید:

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
رنگ پائیز به دیوار بهاری افتاد
بردر خانه ای خورشید شراری افتاد
فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت
وقت افتادن او ائل وتباری افتاد
تکیه بر در زدنش دردسرش شود به خدا
اوکنار درو در نبز کناری افتاد
بعدیک عمر مراعات کنیزان حرم
فضه ای خادمه آخر به چه کاری افتاد
خواست تا زود خودش را براساند به علی
سراین خواستن خود دوسه باری افتاد
ناله ای زد که ستونهای حرم لرزیدند
به روی مسجدیان گرد وغباری افتاد
غیرت معجر اودست علی را واکرد
همه دیدن که ثقیفه به چه خاری افتاد
وقت برگشت به خانه همه جا خونی بود
چشم یاری به قدو قامت یاری افتاد
آنقدر فاطمه از دست علی بوسه گرفت
بعد ازاون روز دگر رفت و کناری افتاد

التماس دعا ******* ** ***** *** **** **** ***** ***** **** ** **** *** ***** *** ** **** ***** ***
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۴۲

خودم می گوید:

روده درازیت منو یاد فرزاد جمشیدی میندازه! کم گوی و گزیده گوی چون در!

پاسخ دل‌باخته :


ممنون از لطفی که به این حقیر دارید.
این متنی که خواندید، در قالب دل نوشته بود، نه ریز نوشته.
در صورت تمایل به خاندن ریزنوشته ها به قسمت «دل پاره» بروید.

۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۸:۵۴

نفس می گوید:

مرا از پیش خودآقا مکن دک
که کردم نام زیبایت به دل حک
دعا کن تا بقیع را هم بسازیم
حسین جانم ضریح نو مبارک.
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۹:۰۴

پرستو می گوید:

متن بسیار قشنگی بود.به خصوص جمله ی:
ای شاخه سبز ارغوانی ترین یاس قدخمیده ی کوچه باغ غربت. تمرین راست قامتی ما، قد خمیدگی و شکستن در روضه های توست.
یه اشتباه هم داشتید(استخوان)
خوشحالم از این که یه هم چین وبلاگی رو دیدم.


پاسخ دل‌باخته :


سپاس از لطفتان
رسم الخط این حقیر است که واو ناخانا را نمی نویسم.
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۹:۳۹

سما می گوید:

سلام بزرگوار

نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تونیستم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو
۲۲ آذر ۹۱ ، ۱۹:۵۸

خادم الشهداء می گوید:

تسلام علیکم
خداقوت آقاسید
اول اینکه ممنون که به خاکریز بچه های آسمان سر زدین
و دوم اینکه واقعا زیبا بود ...
خوش بحالتون که اینقدر زیبا می تونید حرف دلتون رو به مولایمان بزنید ...
و از همه مهمتر خوش بحالتون که بچه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستین ...
دعا برای خادم الشهداء ....
یاعلی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۱

خادم الشهداءخادم الشهداء می گوید:

راستی فراموش کردم بگم که با افتخار به جمع همسنگرای بچه های آسمان اضافه شدین ...
چه لینک کنید چه نکنید ...
چون باعث افتخاره که خاکریز بچه های آسمان بابی باشه برای خوندن مطالب دلنشین شما توسط مخاطبین بچه های آسمان
یاعلی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۱۹

m.y می گوید:

محرم که میاد قدم به قدم نزدیک می شویم به عشقی که همه عمر در عطش آن رشد کردیم و قد کشیدم ، گاهی با خودم فکر میکنم عشق به علی و حسین چیست که اینطور در قلب و روح ما ریشه دوانده و هر فردی با هر اندیشه و طرز فکری این عشق رو درقلبش مثل گوهری حفظ میکنه ، این عشق این عطش این تنهایی ها و غربت این ....
خدایا قسمت میدهم به این عشق های عاشورایی ما را لحظه ای به خود وا مگذار
______________
متن بسیار جالبی بود خسته نباشید موفق باشید یا علی
۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۲۸

خادم الشهداء می گوید:

ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن

یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن

آهی در این بساط به غیر از امید نیست

یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن

dhugd
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی

این کودک فراری خود را قبول کن

رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!

مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن

گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه

اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن

گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم

رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن
۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۳۰

خادم الشهداءخادم الشهداء می گوید:

چه می شود که مجال عبادتی می شد

نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد

قدیم ها که کمی صاف و ساده تر بودم

پس از شکستن دل استجابتی می شد

چه خوب چشمه ی چشمم همیشه جاری بود

همین که محضرتان عرض حاجتی می شد

زمان شور حسینی شعور غالب بود

میان سینه زنی ها کرامتی می شد

خلاف حالت امروز طعم نان شبم

شبیه طعم غذاهای حضرتی می شد

به زیر بیرق عباس(ع) قد کشیدم من

همیشه فرصت عرض ارادتی می شد

به این گدای شکسته هنوز امیدی هست

اگر که قسمتم آقا زیارتی می شد



من و تو و حرم و لحظه های رویایی

میان شاه و گدا گر رفاقتی می شد...
dhugd

۲۲ آذر ۹۱ ، ۲۰:۳۵

فاطمه(مستم) می گوید:

بچه که بودم غر میزدم تکیه یا مسجد بروم. در آن زمان خواب برایم از همه چیز لذت بخش تر بود . مادرم دستم را میگرفت و با کلی خوراکی راضیم میکرد که شب برویم به یک جایِ تاریک که همه دارند گریه می کنند . نه کسی عروسکش خراب شد بود و نه شکلاتی که دوست داشت را نمی توانست بخرد تا گریه کند . همیشه ذهنم درگیر این همه ادم چرا گریه می کنند در تاریکی ای که من را می ترساند! یک شب که گمانم هوا سرد بود مردم با شنیده این چند خط کلی بر سر و صورت خود زدند و گفتند حسین جان حسین جان و آن جمله این بود " روزی خانومی که کرداری مناسب نداشت و به اصطلاح عامه مردم از دین و ایمون چیزی سرش نمیشد آمد کنار اتشی ک نذری امام حسین ع در آن طبخ میشد تا از آن آتش نمیدانم برای سیگار یا قلیانش استفاده کند . مردم ان جا ان زن را مذمت کردند و از دود ان آتش اشکی از چشمان زن چکید... امام حسین ع با همان اشک حاصل از آتش دودِ نذریش او را شفاعت بخشید" حال 16 17 سال از ان روزها تقریبا می گذرد . و من با کلی رو سیاهی به شوقِ اشکی از دود نذری امام حسین ع شبها به تکیه ها میروم بی آن که مادرم خوراکی بخرد ... همان نگاهی که به آن زن را کردی برای مستی من کافیست یا اباعبدالله!
یاعلی
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۰:۵۷

آرینا می گوید:

سلام
مطلب خیلی شیوایی نوشته بودین
آیا از قصد با غلط می نویسین ؟
کلماتی مثل اصلن و استخان !

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
آری رسم الخط این حقیر است.
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۰:۵۸

محمد می گوید:

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام دوست من
****** ** *** ** *** 
سایت فوق العاده ای داری.
میگن تو دوره جاهلیت عرب محرم ماهی بود که به احترامش سعی میکردن گناه نکنن از دیدگاه عربهای اون زمون. ولی کسایی که ادعای همراهی پیامبر رو داشتن به جگر گوشه ایشون امام حسین رحم نکردن و همه ی عزیزانش رو قتل عام کردن و زنان و کودکانش رو به اسارت گرفتن.به کودک 6 ماهه که از آینه صاف تر و پاکتر بود با تیر سه شعبه استقبال کردن(خدا لعنتشون کنه)
و امام حسینی رو که خودشون نامه دعوت بهشون فرستادن رو خودشون به شهادت رسوندن اونم با چه وضعی.میگن اگه سر یه نفر رو از پشت ببری اول طرف خفگی رو احساس میکنه بعد نخاعش قطع میشه و بعد شاهرگش و....خدا لعنتشون کنه که امام عزیزمون رو به بدترین شکل ممکن به شهادت رسوندن. ولی ما شیعیان خیالمون راحته که ظهوری در پیش هست و رجعتی
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۱:۳۱

حسین می گوید:

السلام علیک یا ابا عبد الله
هذا حسین بالعری......
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۸:۱۸

zahra می گوید:

سلام دوست عزیز تابه حال متنی به این زیبایی نخوانده بودم خیلی ممنون ازاینکه باعث شدین

بودن توکربلا رویه جورایی حس کنم.ببخشید یه سوال چطوری اینقدر قلم خوبی پیداکردید؟
۲۳ آذر ۹۱ ، ۱۸:۳۹

هادی مرادی ... می گوید:

سلام سیدگلم چرا دلت را رسوا کرده ای.دلی که بشنودو بسرایدوگواه باشد بعید نیست که شود دل پاره ای تنها- نه عزیزم شاید دلنوازی از را رسد .
اللهم عجل لولیک الفرج
۲۳ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۵

علی اکبر می گوید:

سلام برحسین
۲۴ آذر ۹۱ ، ۰۳:۴۲

سپهرا می گوید:

در این وادی به دنبال نام رسم نتوان گشت که تو هر آنچه داشتی تمام هستی ات را تسلیم کردی و نامت از ازل تا ابد در عرش و فرش بر تارک بلند عاشقی ثبت شد ...
و چشمان منتظر و در اشتیاق دیدارکربلای تو
عاشقانه ترین روایت از حکایت بلند ظهر عاشوراست...
۲۴ آذر ۹۱ ، ۲۱:۳۰

یک قــدم تا خـــدا می گوید:


.

نــَبـُود شبـــی ز شبهـــا ، کــه رســـد به گــَـرد ِ پــای ِ ،

شب ِ بــی حسیــن ِ زینــب ..
.
.
.


ســـــــــــــــــــــــلام :

تســــــلای قلب ِ نازنین ِ عمـــه ی سادات در شب ِ یـــلدا ،

عـــاشورایی بخـــوانیــــم ...



.
۲۴ آذر ۹۱ ، ۲۳:۲۶

بینشانه می گوید:

سلام
واقعا خدا قوت
ان شاالله که قلمتون همیشه پر جوهر باشه که بنویسید از غربت اهل بیت میان این همه به ظاهر عاشق که خون به دل مولا میکنیم...

واقعا که متن های بسیار زیبا و اگاه کننده ای مینوسین
من الله توفیق

میخواستم اجازه بگیرم که متن هارو با درج نام خودتون در وبلاگم ثبت کنم به امید اگاهی بیشتر و نشر بیشتر این حقایق که الحق با قلم بسیار زیبایی به رشته تحریر در امده

اگر اجازه فرمودین به بنده خبر بدین ممنون میشم

رب صل علی محمد و ال محمد و عجل لولیک الفرج و العن اعدائهم اجمعین بحق فاطمه الزهرا سیده النسا العالمین
۲۵ آذر ۹۱ ، ۱۲:۵۵

امتداد... می گوید:

...کلام پاکیزه چون درخت پاکیزه ایست که ریشه اش در زمین استوار
و شاخه اش در آسمان است ...
سوره مبارکه ابراهیم
ممنون سید.التماس نور
یاعلی
۲۶ آذر ۹۱ ، ۱۵:۴۰

ارغنون می گوید:

خواندمش...
خواندمش...
یا علی مدد سید...
خواندمش...
سه بار خواندمش...هر بار زد آتشی بر جانم ،
حرفی که از دل بر آید ،لا جرم بر دل نشیند.شاید هم جرقه ای باشد که به آتش ختم شود...
آتش حب این خاندان بر دل همه گر بیفتد،او که بایید خود می آید...گمان نشود که ادعای حب دارم...خیر حقیر فقط الفبای حب را آموخته ام...
سپاس که به وبلاگم سر زدید.
۰۳ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۰۷

منتقم ارت می گوید:

عکس خیلی زیبایی هست
انسا ا... به درجات بالایی در زمینه های مختلف برسید
التماس دعا
۱۲ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۵۸

من از دیار حبیب می گوید:

سلام

ممنون که ادرس جدیدتون را برام گذاشتید خوشحال شدم
اتسفاده می‌کنیم از نوشته‌هایتان

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی