دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


اینجا که شام و مدینه نیست!


| ارسال در «دل‌نوشت» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۲۲:۱۰ روز يكشنبه ۲۶ آذر ۹۱ |


به تعداد زخم های کاری که بر تن این پیکر مطهر نشسته است، می شمارم سال های سربلندی را. سی و سه سال است که جوانمردان این سرزمین با خون خود نگذاشته اند که مُهر سرخ رنگ «آری» در برگه های رأی دلمان به «جمهوری اسلامی» خشک شود. سی و سه سال است که این ملت با شعار «هیهات من الذلة» پای آرمان های الهی و انسانی امام ایستاده اند. سی و سه سال است که هر روز ضربه ای سخت تر از گذشته خورده ایم اما، باز از هم نپاشیده ایم. سی و سه سال است که دشمن آرمان های این نظام، با حربه های تحریم و جنگ و فتنه های رنگارنگ نتوانسته چرخ انقلاب را از حرکت بیندازند. اما ما با دستانی خالی، در برابر تمام عداوت ها و خصومت های دنیای اسکتبار مقاومت کرده ایم و برقراریم به پشتوانه ایثار آن هایی که آزادگی را بر ذلت و خواری ترجیح دادند.

 

در تمام این سال ها ما بیش از آنکه به برد و قدرت تخریب موشک ها و قدرت شناسایی رادارهای مان بنازیم، به درایت رهبری و به قدرت ایمان و روحیه جهادی و ایثار رزمنده ها و شهدایمان مفتخریم. شهدایی که «حیّ» اند و «عند ربهم یرزقون»اند و خیر و برکات حضور و ظهورشان، «ماتأخّر» به ما می رسد. و براستی همه می دانیم آنچه کشور ما را از گزند هجوم بیگانگان ایمن نگه داشته است، قدرت نظامی نیست. چرا که اگر بقای حکومتی به شمار عدوات و تعداد نفرات و انبار های مهمات باشد، عراق بعثی صدام، از اینها خوبتر و بیشتر را داشت، اما آنچه که صدامیان نداشتند و ما داریم و دلیل ایستادگی ماست، جهاد و شهادت است. تا جهاد و شهادت طلبی در این کشور ارزش باشد، زانوی فریاد ما در برابر مستکبرین، لرز ذلت نخواهد گرفت و کمر همت مان در پیش پای ظالمان خمیده نخواهد شد. این مملکت با شهادت است که زنده مانده است. و الا اگر مردمان این دیار در دانشگاه جنگ، سر کلاس های معرفت نفس شاگردان روح الله، واحد های عملی ایثار و شهادت را پاس نمی کردند، ما با همسایه های شرقی و شمالی و جنوبی مان چه تفاوت داشتیم؟ آنوقت شهیدان اگر نبودند، ایران هم مثل افغانستان و هندوستان، آکنده از فغان بود و اندوهستان می شد.

 

شهدا گل سرسبد این انقلابند. تنها در بوستان ها و پارک های شهرداری ست که «گل روی شاخه زیباست». در کوچه باغ انقلاب، هر چه پرپر تر شوی، زیباتر خواهی بود. و آن گل ها که معطر و زیباتر بودند را روح خدا برای خدا دستچین کرد. اما ای شقایق های معطر، نکند بین ما و شما حصار بیگانگی کشیده شود و جدایی بیفتد. نکند ما با دست خود، میان شما و خود حجاب ایجاد کنیم. آخر در این سیستم آموزشی فرسایشی که نخبه پرور است و عبد پرور نیست، سقف درک ما، حوالی کاغذپاره ای به نام مدرک بنا شده. چارچوب فهم ما، خلاصه در جزوه و چند کتاب های درسی ست. آری ما کاغذگرا شده ایم. ما قبرستان نشینان عادات، داریم در گورستان «علوم غریبه» بیگانگان جان می کنیم. همان روزی که در جنگ تحمیلی نوین، در مسیر تحصیلات تکمیلی، مدرک را به جای درک قبولاندند به ما، در آزمون تعلیمات تبصیری مردود و در دوره بصیرت مقدماتی مشروط شدیم. چند سالی می شود که در این کنکور وانفسا، ضریب اخلاص تنزل پیدا کرده و ضریب ناخالصی بالا رفته است. استادسرای دانشگاه های ما پُر است از اساتید فیزیک و شیمی و ریاضی و حقوق و فلسفه و جامعه شناسی ادبیات و روان شناسی. اما باور کنید چند سالی می شود که ما مربی پرواز نداریم اینجا. ای سبک بالان عاشق، قسم به اوج آسمان که سقف پرواز ما دارد فرو می ریزد.

 

افسوس که ما کنکور سراسری مادیات را جدی گرفتیم و آفت نفسانیات را، سرسری. و اینگونه شد که ساقه شه‌پرهای بلندپروازی ما را ملخ بی خیالی خورده است. آنچنان که بال پرواز داریم، اما نای پریدن نه. میل رفتن داریم، اما پای رفتن نه. بیایید تا دو واحد درس شهادت را به سر فصل های دانشگاهی وزارت قلوب اضافه کنید. داریم به موعد مقرر نزدیک می شویم. راستی چند تکبیر تا فتح الفتوح آخر باقی ست؟ باید مهیای سفری پرخطر شویم، اما چمدان تجربه مان خالی ست. کوله بار عمل مان پر است از سوراخ های ریز و درشت. اصلا یادمان رفت که توشه برداریم. پرونده اعمالمان سیاه رنگ است. ما راه بلد می خواهیم. بیایید که بی شما در این ماه ها، تشخیص راه از چاه دشوار است. این پیچ بزرگ تاریخی، خیلی پر پیچ و خم است انگار. «طی این مرحله بی همرهی خضر» نتوان. شما که آشنایید به این راه و یکبار با سر رفته اید این مسیر پر خطر را و بی سر برگشته اید، بیایید دستگیر مان شوید در این راه.

 

بی هوا و بی «حوّا» هوس گندم به سرمان زده. پیش از آنکه در سلف سرویس وسوسه ها، ویار وعده «گندم» کنیم، غذای روحمان را بیاورید. بیایید دستمان را بگیرید، قبل از آنکه با لبخند فاسد یک سیب، ما را از بهشت آرمان هایمان بیرون کنند. آلودگی بیداد می کند در این زمانه. روزگار لیاقت طلوع خورشید را ندارد هنوز. آه که چه لحظه های سختی بر ما می گذرد در غروب تلخ آدینه ها. چه دلِ خوشی داشت سهراب که گفت: «دل خوشی ها کم نیست». ما اما دلمان تنها به ماه خوش است در این شب ها. هوای شهر آنقدر مملو از هوس است که نفس بند می آید این روزها، که یک نفَس نه چندان عمیق هم برای از پا درآمدن کافی ست. آسمان شب ما بس که لبریز از آلودگی نوری ست، ظلمانی شده این شب ها. ای ستاره های پر نور به طور رفته؛ سیاه چاله های کذایی دارند می بلعند کورسوی نور وجود ما را. به دادمان برسید تا کار از کار نگذشته. بیایید تا شب نشده مجلس ما را منور کنید.

 

از دور صدای قافله ای می آید. صدای صوت و لحن قدم هایتان چقدر دلپذیر و شیواست. چیزی نمانده بود که از دوری تان، سرطان یأس بگیریم و از نا امیدی بمیریم اگر به این زودی ها نمی آمدید. خوشا به سعادتتان عاشق ها. چه آدم ها که این روزها اسماً عاشق اند و رسماً آینه دق اند. خوشا به حال و روزتان شقایق ها. چه آدم هایی که نامشان شقایق است و دست و نگاهشان پر از خار است این روزها. اما این شما بودید که ثابت کردید در پرتو نور ولایت، شقایق نیز همچون گل یاس و نرگس، بی خار است. عاشق و معشوق آنقدر با یکدیگر خو می گیرند که شبیه هم می شوند. چقدر شبیه حسین شده اید. عمری برای غریب مادر اشکتان جاری بود، حالا خودتان نیز همچون حسین، غریب مادرید. شما هم مثل او دور از سایه سار نگاه خواهرید. اما هرچه باشد، برای شما کفن کنار گذاشته اند. از این کفن هایی که به تن می کنید، پیش حسین شرم نکنید. آخر این همه استخوان پاره را چگونه می شود جمع کرد یکجا. چقدر اربا اربا شده اید. نکند باز می خواهید بگوییم «جوانان بنی هاشم..» بیایند؟ آخر جسمی که «اربا اربا»ست را یا باید بین عبا گذاشت، یا کفن پیچ کرد. شما علی اکبرهای خمینی هستید و ما علی اکبر های خامنه ای. جوانان بنی انقلاب بیایید تشییع جنازه. احتیاجی به عبا نیست، برای این شقایق ها، کفن و تابوت آماده است. نگران مراسم استقبال نباشید. راحت باشید بچه ها، غریبی نکنید. آستین بغض ها را از دهان دربیاورید. بلند گریه کنید. اینجا که مدینه نیست که برای گریه وقت تعیین کنند. اینجا که شام نیست که مزد ناله هایت در عین گرسنگی و تشنگی «تبق» باشد و قصه شباهنگامش جگر سوز باشد. خیالتان جمع باشد، از بابت استقبال های آنچنانی! اینجا بام خانه ها پر از غنچه های اشتیاق است و از گلبرگ مژگان چشم ها گلاب اشک، افشان است. اینجا خبری از سنگ و کلوخ نیست. آه که لهجه آمدن شما، خم ابروی فاطمیه را گره می زند به زلف سیاه محرم.

 

کنترل برنامه های شما، دست سلاله فاطمه بود. همان کسی که از تمامی اهالی خمین، «خمینی» تر بود. شما از کانال «کمیل» رفتید و از حوض «کوثر» آمدید. در غدیر، سربند یا زهرا بستید و در محرم با سربند یا مهدی آمدید. به عشق زهرا گم شدید و با ذکر یا زهرا پیدا شدید. در فاطمیه بی پلاک رفتید و در محرم چاک چاک آمدید. در غم حضرت روح، مثل نوح رفتید و در وصال حضرت ماه، بی آه آمدید. زیاد رفتید و کم آمدید. علی اکبر رفتید و علی اصغر آمدید. مشروح رفتید و مختصر آمدید. با لباس خاکی رفتید و با قنداقه آمدید. زمینی رفتید و آسمانی آمدید. خاکی رفتید و افلاکی آمدید. زیر خاک رفتید و روی دست ها آمدید. با سر رفتید و بی سر آمدید، غنچه رفتید و پرپر آمدید. تشنه رفتید و سیراب آمدید. بی جان رفتید و زنده آمدید. بی بال رفتید و پرنده آمدید. بعد از این همه سال انتظار بالاخره آمدید. خیلی خوش آمدید و صفا آوردید. قدم منت روی دیده ما نهادید. محفل حقیرانه ما را منور کردید. چقدر دیر آمدید، ولی خوب موقعی آمدید. چقدر مادرتان دوست داشته شما را که هنوز سفره - محرّم - پهن است. بیایید دور هم بنشینیم. بیایید تا هم سفره شویم پیش ارباب. شما که نبودید ما هرچه پرخوری کردیم، روحمان بیشتر گرسنه شد. بیایید از حسین دو لقمه معرفت و یک پیاله شهادت بگیرید برای ما. 

 

تشییع و تدفین دو شهید گمنام در دانشگاه قم

نظرات  (۳۹)

۲۷ آذر ۹۱ ، ۰۷:۵۶

زهرا می گوید:

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

پاسخ دل‌باخته :


السلام علیک با اباعبدالله
و علی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت
و بقی الیل و نهار...
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۷

سید امیرحسین رضی زاده می گوید:

روزگار لیاقت طلوع خورشید را ندارد هنوز


پاسخ دل‌باخته :


مع الأسف
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۹

بهار می گوید:

قافله عشق در طول تاریخ در حرکت است

به این خاطر است که می گویند:

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا


می گویند گنهکاران را به این قافله راهی نیست

ولی پشیمانان را آری

حال ما مانده ایم و اختیارمان که:
بپیوندیم یا روی برگردانی

پاسخ دل‌باخته :


باشد که رویگردان نباشیم ان شاءلله
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۴:۳۴

زهره می گوید:

مپندار که تنتا عاشورائیان را آزموده اند و بس
صحرای بلا به وسعت همه ی تاریخ است
ای دل ! تو چه میکنی ؟
میمانی یا میروی ؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین علیه السلام جدا سازد ....

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله که عاقبت حسینی از دنیا برویم
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۷:۱۴

رها می گوید:

اگر خرمشهر سقوط کرد پس میگیریم مراقب باشیم مبادا ایمانمان سقوط کند.

شهید جهان آرا


پاسخ دل‌باخته :


اعوذ بالله من نفسی
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۷:۵۴

حلاوت می گوید:

با سلام و آرزوی توفیق
متن زیبایی بود انشاء‌الله موفق و سربلند باشید
یا علی التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
متشکر و ممنون
محتاج دعا هستیم.
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۹:۱۶

روشن می گوید:

سلام
یاد دوسال پیش دانش گاه خودمون افتادم
دو تا علی اکبر به دانش گاهمون اومدن
الان چنان حضور پررنگی دارن که همش فکر می کنم قبل از اومدن این ها دانش گاه چه جوری بود ؟
یکی شونم سر نداشت...
خوش به حالتون
اون روز که شهدا اومدن یک از بهترین روزای دانش جوییم بود
فردا جای مارم خالی کنید

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
خوشا به حال شما که توفیق زودتر نصیبتان شد.
ما بعد از 5-6 سال به آرزوی دانشگاهی مان رسیدیم.
ان شاءلله به یاد همه دوستان خواهیم بود.
۲۷ آذر ۹۱ ، ۱۹:۲۴

روشن می گوید:

پیکر مطهر و معطر شهیدان هر کجا آرام گیرد ، یاد مبارک و آرام بخش و بهجت انگیز خود را در فضا می پراکند و صفا و معنویت می آفریند
دانش گاه شاهد خود گل خانه ای عطرآگین است و امید است با قدوم پر برکت این شهیدان بیش از پیش منشا خیر گردد.
از رئیس محترم دانش گاه و همکاران علمی و اداری و نیز از دانش جویان آن متشکرم
ان شاالله همه موفق باشید
سید علی حسینی
89/7/11

----------------------------------------------------------------------------------------------------
هنوزم هروقت این پیام رو می خونم کلی ذوق می کنم!

پاسخ دل‌باخته :


نوش روحتان
۲۷ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۳

سحر می گوید:

ای شهاب های شب شکن بر آسمان دل ما هم گذری کنید وشیاطین آسمان دل مارا برانید

پاسخ دل‌باخته :


دستی برآرید 
و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را 
بیرون کشید.
۲۷ آذر ۹۱ ، ۲۱:۴۳

مهدی می گوید:

سلام خداقوت
وفقکم الله

پاسخ دل‌باخته :


سلام
خدا حافظتان باشد
۲۷ آذر ۹۱ ، ۲۲:۰۹

نرگس موسی پور می گوید:

برای بردن نام شهید باید وضو گرفت ...تطهیر کرد ...غسل نمود ...اما نه ...شهدا گفتنی نیستند .....شهید نوشتنی نیست ....شهید معجزه است ....معجزه را هم فقط باید احساس کرد ....من از غریبه ای میگویم که این آدمها به خیال خودشان با نوشتن نامش روی قابی اهنین ونصب آن بر سر در هر کوچه حقش را دا کرده اند ....در حجم واژه نمیگنجد نامش ....شهید اخرین یادواره اش را امشب در میان سنگ فرش های آن خانه ی رنگی جا گذاشتم ....

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از یادگاری زیبایتان
۲۷ آذر ۹۱ ، ۲۲:۵۴

حرم می گوید:

تأسیس کربلا نه فقط بهر ماتم است
دانشسرا و مکتب اولاد آدم است
یا سیدنا الغریب(ع)....

پاسخ دل‌باخته :


السلام علیک یا ساکن کربلا...
۲۷ آذر ۹۱ ، ۲۳:۰۲

بگذارباران بگرید می گوید:

شهیدان مثل آیه های قران مقدسند.(مقام معظم رهبری)
حقیقتا درست فرمودین..........میل رفتن هست وپای رفتن نیست.............
ممنون ازحضورسبزتان و احسنت به این همه بصیرت.
التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از لطف و حضور و نظرتان
محتاج دعاییم
۲۸ آذر ۹۱ ، ۰۰:۳۸

ما با ولایت زنده ایم می گوید:

ختـر اگــر یتـیـم شــود پـیــر میـشـود
از زنــدگـی بـدون پــــدر سیــر میــشـود

هـم سـن و سـالها همـه اورانشان دهند
دلنــازک است دخـتــر و دلـگیــر میــ...شـود

وقتی که گیسوان سـری پنـجه می خورد
هرتــاب آن چـو حـلقــه زنـجـیــر میــشـود

اصـلـا رقیــه نـه... بـــخــدا مــرد بـی هـوا
بـایــک شتــاب ضـربـه زمیــنگیــر میشود

دشـمـن بــه او نــگـاه خـریــدار مـی کند
خـب شـاهـزاده بـــوده و تحـقیــر میـشـود

پایش بسـوی قبـله کشیـد و به نـاز گفت:
امشـب اگــر نیــایــی پــدر دیــر میــشود

التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


بابا نبودی ببینی ر معجرم سوخت...
۲۸ آذر ۹۱ ، ۰۳:۵۸

عتید می گوید:

خون دلها خورده اند...
حواسمان باشد!
پایمان را کجا میگذاریم!...

پاسخ دل‌باخته :


روی فرش قرمز...؟
۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۰:۱۳

فاطمه(یاس) می گوید:

خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
جیب پیراهنی آغشته به خون را گشتند
نامه ای را که به مقصد نرسید آوردند

پاسخ دل‌باخته :


هی دست می رود به کمرها یکی یکی 
وقتی که می رسند خبرها یکی یکی
۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۱:۵۶

زهره می گوید:

احتمالا الان که من دارم واژِه های کامنت رو تایپ میکنم شما در جوار پیکر آسمانی شهیدی گمنام سرمست شده اید از خوبی ها .
شنیدم قرار است امروز شهید گمنامی بیاید دانشگاهتان - خوش به حالتان دوست داشتم من هم آنجا باشم -
به گمانم دانشگاه جای آشنایی است برای شهید . جایی شبیه همان جایی که به قصه ی هبوطش پایان داد و عروج کرد _ جبهه _
"دیروز جبه ها دانشگاه بود و امروز دانشگاه ها جبهه است"
التماس دعا ....

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
آری آن ساعتی که دل گویه خود را ثبت می کردید حقیر در حال عکاسی در تشییع پیکر گلگون کفنان بودیم و دعاگوی همه دوستان...
ملتمس دعاییم
۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۳:۰۷

زهره می گوید:

ما هم دو شهید داریم این جا .
هر روز صبح در مسیر دانشکده که بهشون سلام میدیم یادمون میاد که برای چی داریم روی صندلی ها ی دانشگاه مینشینیم و هر روز عصر که باز میگردیم به این فکر فرو میرویم که امروز چه کردیم و چند قدم به آنان نزدیکتر شده ایم

پاسخ دل‌باخته :


خوشا به حال شما
کسب فیض کنید از این گوهران ذی قدر و قیمت...
۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۵:۴۱

پیری می گوید:

خدا قوت التماس دعا!اشتب شد!!!

پاسخ دل‌باخته :


محتاج دعاییم و دعاگو
۲۸ آذر ۹۱ ، ۱۹:۵۳

بسم هو می گوید:

دلم گرفته بازم چشمام بارونی ِ
خبر آوردن بازم تو شهر مهمونی ِ

شهید گمنام سلام ،خوش اومدی مسافر من خسته نباشی پهلوون
شهید گمنام سلام،پرستوی مهاجر من صفا دادی به شهرمون

وقتی رسیدی همه جا بوی ِ خوش خدا پیچید تو مگه کجا بودی ؟
وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید تو مگه کجا بودی ؟
وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد تو مگه با آقا بودی ؟
وقتی رسیدی همه اشکا برا زهرا می چکید تو مگه کجا بودی ؟

پاسخ دل‌باخته :


«شهید گمنام»
همین دو کلمه 
برای من 
روضه ای مفصل است...
۲۸ آذر ۹۱ ، ۲۰:۰۲

بسم هو می گوید:

ما مثل ِ زهیر بادیه نشینان عصر غفلتیم ..
باشد که ..

پاسخ دل‌باخته :


باشد که در این عصر بیداری عاشورایی زندگی کنیم
۲۸ آذر ۹۱ ، ۲۱:۳۰

morteza می گوید:

اگر . . .
بسیار مطلب کوتاه و مهم رو می خوام در یک جمله بنویسم:

اگر در پناه ولایت نباشید ، " به را حتی " ذلیل خواهید شد . . .


پاسخ دل‌باخته :


نباشید؟ یا نباشیم؟
۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۳:۰۸

زهره می گوید:

سلام خدا بر رقیه.
40 سال همه زیر پرچم اسلام لعنت بر علی گفتند سپس وقتی پای زر وزور به میان امدسرحسین را برنیزه کردنددل خوش نداشته باشید، که سی سال زیر پرچم انقلاب اسلامی
لعنت بر عدالت ولایت فقیه گفتند چنان نپندارید که برای زر وزیور سر مهدی را برسر دارنخواهند کرد!!!!!!

پاسخ دل‌باخته :


سلام الله علیها
خدا عاقبت همه ما را ختم بخیر کند...
۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۴:۱۱

سپهرا می گوید:

شهید جان و سر میگذارد به راه عشق از این روست که عطر ش پس از سالها هنوز پیچیده در پاییز این شهر …

برای آنچه که دوستش داری
از جان باید بگذری ؛
بعد
می ماند زندگی
و آنچه که دوستش داشتی . . .
"شمس لنگرودی"

پاسخ دل‌باخته :


چون شیشه عطری که درش گمشده باشد...
۲۹ آذر ۹۱ ، ۰۴:۱۲

ترنج می گوید:

مهر خوبان، دل و دین از همه بی پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سهایش کشش لیلا برد

من به سرچشمه خورشید نه خودم بردم راه
ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد

من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد

جام صهبا ز کجا بود، مگر دست که بود
که در دین بزم بگردید و دل شیدا برد

خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا بود

خودت آموختیم مهر و خودت سوختیم
با بر افروخته رویی که قرار از ما برد

همه یاران به سر راه تو بودیم ولی
خم ابروت مرا دید و ز من یغما برد

همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت‌‌، مرا تنها برد

سیدمحمدحسین طباطبایی

پاسخ دل‌باخته :


طیب الله
۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۱:۴۰

شمع های سوخته می گوید:

سلام.....
سه ساله کودک و این اوج عزت
مدال مرحبا دارد رقیه
پدر بر چهره او یک دم نظر کن
رخ زهرا نما دارد رقیه
دعا کنید

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
...
۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۲:۵۹

گروه شهدای دانشکده معارف قرانی اصفهان می گوید:

سلام علیکم ...

خدا قوت ...
اپیم منتظر حضور ...

یا زهرا (س)

التماس دعا

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام
ممنون و متشکر
در پناه خدا
۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۴:۵۲

ماری می گوید:

سلام
کاش زودتر خونده بودم این متن رو تا التماس دعایی می گفتم در کنار از سفر برگشته های گمنام
هرچند همیشه معتقدم اونها نامشان از ما آشنا تر است و شناخته ترند از همه ما نامداران!

خدا کند شرمنده شان نباشیم

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
بقین بدانید نیازی به گفتن نیست، اکثرا دعا گو بوده و خواهم بود.
ان شاءلله
۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۹:۰۱

یه ایرانی می گوید:

سلام...نزدیک کنکور رشد شدین....تحصیلات تکمیلی...مدرک گرا...شما هم قبول میشید...متن خوبی بود...

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
برای من مدرک ارزشی ندارد.
سپاس از نگاهتان
۳۰ آذر ۹۱ ، ۰۰:۵۲

صبا می گوید:

رقیه؛ رازی از رازهای عاشوراست...
دنباله ی ستاره ها را که بگیری؛ می بینی!
همیشه جایی که کبود شده،
دست انسانی در کار بوده است...
۳۰ آذر ۹۱ ، ۱۴:۰۶

سیب و نرگس می گوید:

لالند حرفهای الفبا
باری برای از تو سرودن زبان کم است
باید نوشت نام تو را با پرنده ها
هرچند مشق نام تو را آسمان کم است...

شرمنده شهدا.

پاسخ دل‌باخته :


تنها شرمنده شهدا بودن خود شرمندگی بزرگتری محسوب می شود...
۳۰ آذر ۹۱ ، ۲۳:۴۴

آرتا می گوید:

جای پای شهدا گام نهادن سخت ولی ممکن است
یادشان گرامی

پاسخ دل‌باخته :


راهشان پر رهرو ان شاءلله
۰۱ دی ۹۱ ، ۰۷:۲۸

ثامن می گوید:

دلی دیوانه دارم عصرجمعه سری مستانه دارم عصرجمعه
نوشتم نامه و اینک جوابی از آن جانانه دارم عصرجمعه

پاسخ دل‌باخته :


جمعه ظهور
یک وعده مشروط است
او نمی آید
تا ما به خود نیاییم
۰۱ دی ۹۱ ، ۱۰:۳۶

مریم می گوید:

سلام
متن خوب و عالی بود...!
موفق باشید.
التماس دعا!

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة اللله
متشکر و ممنون
محتاج دعای خیر خوبانیم
۰۲ دی ۹۱ ، ۰۹:۰۶

من می گوید:

دیگه وقتشه توی دل کتاب "نامیرا" رو معرفی کنید که محححححححححححححححححشر کتابیه
فوق العاده ست
فوق العاده

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
ان شاءلله همینطور خواهد بود.
سپاس از پیشنهادتان
۰۲ دی ۹۱ ، ۲۰:۱۲

منتظران مهدی می گوید:

شهادت را نه در جنگ، در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادتی بی درد می طلبیم

غافل از آنکه شهادت را جز به اهل درد نمی دهند . . .


سلام همسنگرعزیز.

خدا قوت

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
در پناه خدا باشید و بمانید
۱۸ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۰۴

میلاد می گوید:


مرا ازیش خودآقامکن دک

که کردم نام زیبایت به دل حک

دعاکن تابقیع راهم بسازیم

حسین جانم ضریح نو مبارک

وبلاگتون عالیه حرف نداره

پاسخ دل‌باخته :


سپاس بابت شعری که یادگار نهادید.
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۱۶:۱۸

هستی می گوید:

شهیدان زنده اند

پاسخ دل‌باخته :


شهدا در قهقهه مستانه شان عند ربهم یرزقونند...
۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۱۹

طیبه ناصری می گوید:

در ادبیات عرفان فعل اینگونه صرف می شود
من نیستم
تو نیستی
او هست..

پاسخ دل‌باخته :


بودن یا نبودن
مسئله این است...

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی