دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


راه برگشت من از تو


| ارسال در «دل‌نوشت» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۱۴:۵۹ روز دوشنبه ۰۸ آبان ۹۱ |


راه برگشت من از تو

مثل همیشه بی خبر آمد و سلام کرد و من هم با خنده ای سلام دادم. از تجوید خنده هایش اما مشخص بود که دلش گرفته. مثل گاهی که خیلی دلش می گرفت و عطر گرفتگی در نفس هایش استشمام می شد. با تمام این اوصاف و با همه پرحرفی هایش، برخلاف همیشه اینبار اما حرف خاصی نداشت. آمده بود سلامی عرض کند و حالم را جویا شود. مثل اینکه این بار آمده بود سکوت کند تمام گفتنی هایی که نگفتنی بودند را. همیشه می آمد و می نشست و غربتی که در بقیع کشیده و داغ مظلومیتی که در مدینه چشیده بود را برای من می گفت. مرا محرم درد و دل هایش می دید. همیشه دلش که می گرفت، می آمد سراغم. حرف سفر کربلایش را همیشه برایم می زد. و هر بار هم قصه نمازی را که از روی بی حواسی در نزدیکی گودال خوانده بود را برایم می گفت. من هم همیشه خواب های کربلایم را برایش تعریف می کردم. خواب کربلا را به کربلا رفته ها باید بگویی. و البته «نه هر که سر بتراشد قلندری داند». من از خواب می گفتم و او از بیداری. من از اوهام می گفتم و او حقیقت را.

 

با آغاز ماه مهر از ضریح امام حسین رونمایی شد و اجازه بازدید عمومی را همه روزه می دادند. ضریح را بصورت نیمه کاره، قبل تر دیده بودم. چه آن وقتی که فقط سازه ای چوبی بود. و چه آن هنگام در ماه شعبان، قدری کامل تر شده بود. اولین باری که ضریح را دیدم، هنوز کامل نشده بود. رفتم و روی چوب های ضریح، با قلم انگشت اشاره و جوهر بی رنگ ترین بغض هایم، به خط سر انگشت دستانم نام خود و هر آنکه خودی می دانستم را نوشته بودم. حال در روزهایی که بازدید عمومی از ضریح امام حسین برپا بود، خودم پیشنهاد کردم که برویم ضریح را زیارت کنیم. قبول کرد و گفتیم وقتش را مشخص می کنیم. او رفت و اما من از سر بی لیاقتی و بی کفایتی، هیچ جوره نتوانستم این دل را راضی کنم که مرا برای رفتن به ضریح تازه ساخت امام حسین همراهی کند. او رفت و من ماندم. او دید و من دیده را بستم. او گرفت و من پس زدم.

 

از سفر حج‌ش به من یک شیشه عطر یاس رسید که سوغات کوچه بازار های مدینه بود. از سفر کربلایش هم برایم یک بسته کوچک پلاستیکی یک سانتی متری آورد، که با یک سنجاق قفلی ریز طلایی رنگ باید به لباس سنجاق می کردی. یادگاری کوچکی که دو باری که در جیب پیراهنم، بر روی قلبم سنجاق شده بود، مرا از مرگ حتمی نجات داد. بار اول در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی بود. وقتی برای فضاسازی میلاد امام علی «علیه السلام»، دکور خانه کعبه را می ساختیم. آنجا که در کنج داخلی کعبه ایستاده بودم و با ضربه های خفیف پایم، زاویه 90 درجه دیوارهای مکعبی سه متری نئوپان را تنظیم می کردم. که در یک آن، تمام نئوپان ها و داربست های اسپیس روی سر و شانه ام ریخت و جز خراش کوچکی روی انگشت شصت دست چپم، هیچ آسیبی به من نرسید. با اینکه همه یقین داشتیم که همه نئوپان ها ریخت روی سرم، اما خونی هم از دماغم نیامد. وقتی دست کردم در جیبم، همان بسته پلاستیکی کوچک یک سانتی متری که با سنجاق قفلی کوچک طلایی به جیبم سنجاق شده بود را دیدم.

 

بار دوم ساعت یک نیمه شبی بود که با موتور از کنار آزاد راه قم-کاشان پرت شدیم پایین و افتادیم توی یک کانال. حالا که با داداش مهدی درباره آن حادثه حرف می زنیم، هر دو اذعان می کنیم که یقینن باید می مردیم.طوری زمین خوردیم که استخوان ترقوه داداش مهدی شکست و حافظه اش را برای مدتی از دست داد. ولی من غیر از چند زخم سطحی و کبودی جزئی، هیچ آسیب دیگری ندیدم. از کانال که خودمان را بالا رساندیم، دست کردم در جیبم و همان بسته پلاستیکی کوچک یک سانتی متری که با سنجاق قفلی کوچک طلایی به جیبم سنجاق شده بود را به مهدی نشان دادم. [ توی بسته یک تکه از پارچه پرچم گنبد امام حسین. یک نخ از پرچم گنبد حضرت عباس. یک تکه از پارچه روی قبر حضرت علی. قدری از تربت کربلا. که همه شان را به ضریح تمام ائمه حاضرو ناظر در عراق متبرک کرده بود. ]

 

سکوتش را ادامه می داد. چیزی نمی گفت. دیر وقت بود. ساعت از یک نیمه شب گذشته بود. داشتیم خداحافظی می کردیم دیگر. شب بخیر را که گفتم، گفت: خواب کربلا ببینی داداش! لبخند زدم و گفتم: ان شاءلله، همچنین. دیگر دیر وقت بود. خداحافظی کردیم و بعد از دقایقی خوابیدم. از قضا خواب کربلا را می دیدم. انگار ایستاده بودم روی یک نردبان در یکی از گوشه های ضریح؛ از آنجا که گل گلدان های ضریح را تعویض می کنند. داشتم نگاه می کردم ضریح را که چشمم خورد به چند نوشته. دیدم چند اسم و فامیلی بزرگ را با خودکار آبی و با خطی بد به عنوان یادگاری، روی سقف ضریح نوشته اند. گفتم چطور ممکن است چنین چیزی؟ اینکه کسی برود بالای ضریح و اسمش را بنویسد؟ این سقف مگر آنقدر تحمل وزن آدم ها را دارد؟ خوب که نگاه کردم دیدم سقف، از سنگینی وزن آدم هایی که رویش آمده اند، دچار شکستگی شده. حتا در خواب هم هضم این اتفاق برایم سخت بود و بس عجیب؛ که چرا دست به برخی افعال می زنیم که پر از «اعلال» است. که چرا تن می دهیم به کارهایی که آخرش شکستگی ست. اینکه حتا برای نوشته شدن ناممان و بالا رفتن شأنمان، حاضریم تا روی ضریح حسین بالا برویم و به قیمت شکستگی ضریح حسین، اسم خود را با خطی بد و با خودکار آبی، روی ضریح هک کنیم!


 تکمله:

 

تقدیم به «کاکو»یی که دو سال پیش، در «بیست و هفت مهر» سال «هشتاد و نه» وقتی با بچه های «انجمن نجوم» دانشگاه، برای رصد «ماه» به «میدان آستانه» می رفتیم، دیدم و شناختمش.

نظرات  (۴۳)

۰۸ آبان ۹۱ ، ۰۱:۱۸

آسمانی های زمین می گوید:

اشک

پاسخ دل‌باخته :


...
۰۸ آبان ۹۱ ، ۰۲:۲۳

سید یاسر می گوید:

روی سینه اش که نشست ...
استخان ها شکستند انگار .

پاسخ دل‌باخته :


یادش بخیر موی تو را شانه می زدم
افتاده دست شمر چرا خاطرت من
۰۸ آبان ۹۱ ، ۰۸:۵۸

ناموس خدا می گوید:

سلام علیکم
در همین مشهد هم مشابهش را می توان دید!
دو سال که ضریح را از نزدیک ندیده ام! نرفته ام که ببینم! نخواستم که ببینم!
وقتی می شود در گوشه دیگری آرام گرفت و حتی به قدر لحظه ای به خدا وصل شد، چرا به قیمت دیدن ضریح بوی عرق (زنان و مردان) تحمل کنم و دائما از این سو و آن سو بشنوم "خانم! حجابت را درست کن!"‌،آخرش هم ،با دستی به ضریح رسیده یا نرسیده،با بدنی کوبیده و له شده، دلم را خوش کنم که زیارت کرده ام!
والله...رعایت اداب زیارت هم خوب است!
چند هفته پیش تلویزیون مرکز پاسخگویی به سوالات دینی حرم مطهر را نشان می داد.مسئولین می گفتند بیشترین سوالی که از ما می شود،آداب زیارت است!
و من نمی دانم این مردمی که این را می پرسند، جزء آنها که هل می دهند، نیستند آیا؟!!!

پاسخ دل‌باخته :


علیکم السلام و رحمة الله
ان شاءلله توفیق زیارت با آداب آن، نصیب شما و همچنین همه عاشقان اهلبیت شود.
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۰:۵۱

مجتبی می گوید:

با سلام وتشکر فراوان
مطالبتان بسیار زیبا بود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یاعلی

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
سپاسگزارم از لطف شما
در پناه خدا باشید و بمانید
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۲:۵۱

غریبه ی اشنا می گوید:

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب
از های و هوی مردم این شهر نا نجیب

آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند
دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

آقا اجازه باز به من طعنه می زنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند
«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .

پاسخ دل‌باخته :


و چرا آب به گدان نرسیده ست
و غم عشق به پایان نرسیده ست...
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۶:۴۳

آنام می گوید:

سلام چه عکسهای زیبایی از حرم آقام حسین گذاشتی ...باز هوای کربلا کردم

دستتون درد نکنه وموفق باشی وپایدار

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
زائر شوید ان شاءلله
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۹:۰۷

خیلی دور خیلی نزدیک می گوید:

مهربانی فضای وبت رو پرکرده...
موفق باشی

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از لطف و نگاه شما
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۹:۴۰

حسین خرمی آملی می گوید:

توکلت علی الله

پاسخ دل‌باخته :


فهو حسبه
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۹:۴۰

زهره سعادتمند می گوید:

انجمن نجوم
رصد ماه
میدان آستانه
بیست و هفت مهر

...
....
دلم تنگه

پاسخ دل‌باخته :


یادش بخیر و نیکی....
۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۹:۴۰

زهره سعادتمند می گوید:

من از تو
راه برگشتی ندارم
به سمت تو سرازیرم همیشه

پاسخ دل‌باخته :


تو و دیگر هیچ....
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۱

مهدی می گوید:

می دانم در آن سوی خیال من کسی است که برای او می نویسم.

او آرام می آید و می بیند و می خواند و می رود.

همین کافی است

پاسخ دل‌باخته :


همین خوب است..
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۰:۱۶

مسافر می گوید:

--------------------------------------------------------------------------------
این روزها...

بعد از دیدار ارباب...

صدای لحظه لحظه ی خرد شدنم را می شنوم...

درد دارد...

خدایا صبری بده که بس بی صبرم...

پاسخ دل‌باخته :


زیارت قبول کربلایی...
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۱:۲۰

خانم معلم می گوید:

دوست خوبیه که حضورش برات اهمیت داره ...
دوست خوبیه که برات از درد دل هاش میگه ...
دوست خوبیه که میشینه به حرفات گوش میده ..
دوست خوبیه که دوستت داره و نشونه ی این خوبی اینه که حتی در ناراحتی و گرفتگی و بغض حتی برای پرسیدن حالی به سراغت میاد ...

کاش میشد مقیاسی برای سنجش دوست داشتن وجود داشت و عیار دوستی رو مشخص میکرد اون وقت بود که خیلی ها نمیتونستن الکی به خودشون مارک دوستی بزنن و کنارمون باشن ....

پاسخ دل‌باخته :


واقعا کاش می شد...
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۵

علی می گوید:

سلام بزرگوار
وای خدا
چه وحشتناک
چرا بیشتر مراقب نیستین این بلاها سرتون بیاد

پاسخ دل‌باخته :


سلام الله
اتفاق است پیش می آید.
کاش آدمیان از حکمت حوادث و پیش آمد های زندگی خود خبردار می شدند.
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۶

باران می گوید:

همان بسته پلاستیکی کوچک یک سانتی متری که با سنجاق قفلی کوچک طلایی به جیبم سنجاق شده بود ....

و دیگر هیچ !

پاسخ دل‌باخته :


حالا که می خواهم پاسخ این دلگویه شما را بنویسم همان بسته پلاستیکی کوچک یک سانتی متری که با سنجاق قفلی کوچک طلایی به جیبم سنجاق شده بود، همراهم است...
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۱:۵۰

apoptosis می گوید:

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم

حالا که کربلای تو روزی ما نشد

.

گدای آستانه ات شدن به دست ما نبود

تو با کریمی خودت گدا درست میکنی

.

کنار تو غریبه های شهر نیز راحتند

.

سلام

دلم گرفت ..
ما که لیاقت کربلا رفتن نداریم ..
از همین دورها سلام میکنیم به مولامون

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ...

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
ان شاءلله که لیاقت دارید، توفیق دعوت را هم پیدا کنید
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۲:۳۹

جامانده ام می گوید:

همان بسته پلاستیکی کوچک یک سانتی متری

پاسخ دل‌باخته :


آری همان یادگاری...
۰۸ آبان ۹۱ ، ۲۲:۴۸

رے را .. می گوید:

سلام ..

یک بسته ِ کوچک .. یک کیف خیلی کوچک ِ گردنی .. سال ها پیش .. وقتی هنوز خیلی بچه بودم .. مادرم سپرده بود که همیشه گردنم بماند .. که حتی لحظه ای هم از خودم جدایش نکنم ..
سال ها گذشته ..
حالا دارم فکر می کنم .. کم کم باید در بیاورمش ..
آنقدها هم محافظت نیاز نیست ..
گاهی رفتن ها دلنشین تر از ماندن هایند ..

+ خوش بحالتان برای آن دوست ..

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
برای رسیدن باید رفت...
۰۹ آبان ۹۱ ، ۰۱:۰۲

جاویدان می گوید:

یکی از برچسپ ها : راه برگشت من از تو
بغض ...

پاسخ دل‌باخته :


راه تو را می خواند
۰۹ آبان ۹۱ ، ۰۱:۰۵

313 می گوید:

سلام بزرگوار
هیچ نمی توانم گفت

کربلا نرفتن سخت است...
کربلا رفتن سخت تر !

تا نرفته ای شوق رفتن داری...
تا رفتی شوقِ مُردن !

کربلا رفته ها می دانند؛
بعد از کربلا روضه ی حسین؛
حکمِ زهر دارد برای دلِ اوراق شده زائر !

آخر اینجا؛
دیگر عبّاس نیست؛
تا آرام شوی در حریم امنش......

جانم حسین

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
کربلا چنان خراب می کند که نتوان ساخت 
و چنان می سازد که نتوان خراب کرد...
۰۹ آبان ۹۱ ، ۰۹:۳۱

منتظر می گوید:

تمام حرف هایم...

همان هایی هستند که...

نوشته نمیشوند!

همان سه نقطه های بیچاره.....

پاسخ دل‌باخته :


آخرین سنگر بغض...
۰۹ آبان ۹۱ ، ۱۴:۵۸

ش.ج می گوید:

سلام ...
چه بسته ی پر برکتی ....
من هم پیشتر ها رفته بودم سمت ضریح و اینبار بی نصیب ماندم ... و دلم سوخت .... نه برای آنکه بروم و دستم را گره بزنم به پنجره ها و اسمم را بنویسم روی ضریح ... دلم سوخت چون حسرت اشکهایی که بادوباره دیدن ضریح نصیبم میشد ماند بردلم ...
یادتان بود دعایم کنید این روزها عجیب دلگیرم .... یاعلی

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
ان شاءلله که توفیق زیارت عتبات عالیات نصیبتان شود
محتاج دعا هستیم و دعاگو
۰۹ آبان ۹۱ ، ۱۷:۱۶

ماری می گوید:

حرفی نیست برای گفتن جز : "سلام"

سلام ، نام خداوند بلندمرتبه همواره سلامتتان بدارد و در پناهش باشید

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمت خدا بر شما
۰۹ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۵

مسلمه می گوید:

نوشته هاتون زیباست. ان شاالله از این به بعد بهتون سر میزنم. یاعلی

پاسخ دل‌باخته :


سپاس از حسن توجه و لطفتان
۰۹ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۵

یک سایه می گوید:

فیـزیک

بعدها ثابت می کند

که جای خالی آدمــها
در روزهای آخر هفته

"بـزرگتر" می شود!

پاسخ دل‌باخته :


این نیز نگاهی ست..
۰۹ آبان ۹۱ ، ۲۲:۵۱

هْو ... می گوید:

از این دوست ها در زندگی آدمـ کمـ هست .. کمـ یاب .. اما وقتی فقط یکیشان را

داشته باشی .. بس .. برای تمامـ ناگفتنی ها و گفتنی ها ..

خوش به سعادتتان .. خواب کربلا ..

پاسخ دل‌باخته :


دعا کنید در بیداری هم پای دلمان به زمین کربلا برسد.
۰۹ آبان ۹۱ ، ۲۳:۴۴

سلیمی می گوید:

من و خداوند هر روز فراموش میکنیم !
"او" خطاهای من را و "من" لطف های او را !!!

سلام این وبسایتی که من الان دارم توش نظر میذارم واقعا ارزش وقت گذاشتن داره امیدوارم تو این راه موفق باشین

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
سپاس از لطف که به دل آباد دارید.
۱۰ آبان ۹۱ ، ۱۱:۲۶

علمدار کربلا می گوید:

سلام

در دهه ی ولایت با وب علمدار کربلا همراه شوید

هر روز نزدیکتر می شود

آخرین حج ...طعم حضور ...

سوی حج ...

یا علی

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
اگر فرصتی بود حتما
یا زهرا «سلام الله علیها»
۱۰ آبان ۹۱ ، ۱۲:۰۸

عسل می گوید:

سلام،لذت بردم هر جا که نام امام حسین باشه مگه میشه لذت نبری خوش به حالتون،اگه قسمت بود رفتین کربلا حتما سلام منو برسونید یادتون نره،یه مشکل دارم ازشون بخواین مشکلم حل شه.ممنون از حس و حال قشنگتون.

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
نوش روحتان
ان شاءلله.
۱۰ آبان ۹۱ ، ۱۹:۳۹

تمنا می گوید:

سلام
خیلی زیبا نوشتید

موفق باشید و همیشه کربلایی

اعیاد رو هم تبریک می گم.

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
سپاس از لطفتان
مؤید باشید.
عید ولایت نیز بر شما مبارک
۱۰ آبان ۹۱ ، ۲۱:۰۳

سیب گلاب می گوید:

سلام.خوش به حالتون حداقل ضریح نیمه کار رو دیدید ما که هیچیشو ندیدیم چی بگیم
من که تو سفر کربلا هم خواب بودم و هنوز نفهمیدم چی شد و چی گذشت

پاسخ دل‌باخته :


سلام و رحمة الله
بیچاره اون که حرم رو ندیده، 
بیچاره تر اون که دید کربلاتو...
۱۰ آبان ۹۱ ، ۲۱:۳۵

باران... می گوید:

بدون اینکه مطلبتونو بخونم دارم پیام میذارم ...چون عکسهای زیبایی که گذاشتید منو تا کربلا برد.



ممنونم. واقعا ممنونم.
...انگار یکی برام روضه خونده باشه...
..کاش تا قبل از مرگم فقط یک بار دیگه بتونم شش گوشه رو ببینم.

پاسخ دل‌باخته :


ان شاءلله که توفیق درک و زیارت با حضور قلب نصیبتان شود.
همچنین نصیب ما و همه دوستان
۱۰ آبان ۹۱ ، ۲۳:۰۷

باران می گوید:

سلام
پیشاپیش عید غدیر مبارک

ملتمس دعای مخصوص شما هستم بعنوان عیدی

البته اگه لایق بدونین

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
ما نیز پیشاپیش عید غدیر را به شما تبریک عرض می کنیم.
محتاج دعا هستیم و دعاگو
۱۰ آبان ۹۱ ، ۲۳:۵۲

امتداد... می گوید:

یاعلی گفتیم و عشق آغازشد
درد بود و آه بود و راز شد
یاعلی گفتیم و دل پراشک شد
کوفه بود و شیر گشت و مشک شد
...

پاسخ دل‌باخته :


زینب و زخت اسارت
وای وای...
اهلبیت و این جسارت
وای وای...
۱۱ آبان ۹۱ ، ۱۴:۱۴

فاطمه(یاس) می گوید:

ببین گرفته صدای من از صدا زدنت ...
__________
از کربلایی که رفت گفت
از کربلایی که خوابش را هم ندیدم گفتم
از صفا و مروه بین الحرمین گفت
از صفا و مروه دل و کربلا گفتم ...
_________
دلم نیومد برم ضریح رو ببینم

پاسخ دل‌باخته :


من هم همینطور
۱۱ آبان ۹۱ ، ۱۴:۴۸

ماری می گوید:

سلام آقا سید
به رسم تبریک به سادات خدمت رسیدم. و به رسم سادات که عیدی می دن به مهموناشون ، خوشحال میشم عیدی م دعایی در حرم عمه تان باشد.
.
.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین علی بن ابیطالب

شکر بر نعمت ولایت

شکر بر نعمت شیعه ی علی بودن

شکر بر نعمت مسلمانی

شکر بر نعمت دوست داشتن اهل بیت رسول


یا رسول الله !

فرمودید: حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا روز قیامت برسانند که شما در روز غدیر جانشینان خود را معرفی فرمودید.

عید ولایت و امامت بر تمامی ولایت مداران مبارک

پاسخ دل‌باخته :


سلام علیکم
عید شما نیز مبارک. کاری از دست ما برای دوستان و آشنایان ساخته نیست جز همان دعا..
در پناه خدا باشید و بمانید
۱۱ آبان ۹۱ ، ۱۹:۵۸

مرضیه سادات می گوید:

سلام،
با این نوشته هاتون یاد ماجرای ضریح چوبی و کربلای خودم افتادم که میخوام بعضی از سفرهایی که واقعآ طلبیدنی بود رو تو وبلاگم بذارم،خوشحال میشم بیاید و بخونید

راستی عیدتون مبارک
ان شاالله که عیدی از دستهای مولامون علی (ع) بگیرید.

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
ان شاءلله. 
بسیار خوشحال می شویم بخوانیم.
عید شما نیز مبارک باشد. ان شاءلله
۱۱ آبان ۹۱ ، ۲۰:۰۷

پرستو می گوید:

تقدیر غدیر به امر خدای غدیر و به دست فرزند غدیر رغم خواهد خورد. خدایا در ظهورش تعجیل فرما
سلام
مطلبتون عالی بود !
ممنون !
عیدتون گوارا

پاسخ دل‌باخته :


سلام بر شما
سپاس از لطفتان
عید بر شما نیز مبارک باشد ان شاءلله
۱۱ آبان ۹۱ ، ۲۲:۵۰

بنت الزهرا می گوید:

تشکر ویژه بابت به روایت لینکتون.....

پاسخ دل‌باخته :


خواهش می کنم.
انجام وظیفه است.
۱۲ آبان ۹۱ ، ۰۰:۱۱

فدایی گل زهرا می گوید:

سلام و عرض ادب
عید غدیر ، عید ولایت عشق برشما مبارک

پاسخ دل‌باخته :


سلام خدا بر شما
بنده هم عید غدیر را به شما تبریک عرض می کنم.
۱۸ آبان ۹۱ ، ۱۵:۳۰

بید مجنون می گوید:

خوندم و باریدم...

پاسخ دل‌باخته :


خوشا به حال بارانیتان
۱۸ آبان ۹۱ ، ۲۰:۳۵

tasnim می گوید:

فقط میتونم بگم:
احسنت

پاسخ دل‌باخته :


سپاس
۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۲۲

النجم الثاقب می گوید:

گفته بود دارد خواب کربلا می‌بیند؛ بگذار تا ابد بخوابد...


پاسخ دل‌باخته :


بیداری واقعی ما خواب کربلاست...

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی