دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


ابر و باد و مه و خورشید و فلک...


| ارسال در «دل‌نوشت» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۰۱:۰۰ روز سه شنبه ۱۸ بهمن ۹۰ |


 

ایر و باد و مه و خورشید و فلک

منظومه شمسی یکی از هزاران منظومه کهکشان راه شیری ست. منظومه ای که یک زمین دارد و یک خورشید و یک ماه و کلی سیاره و اقمار دیگر. از چرخش زمین به دور خود روز بوجود می آید و از چرخشش به دور خورشید سال. اول و آخر هر ماه هم دست به دامان «ماه» است، نه مشتری، نه زحل، نه مریخ و نه نپتون و اورانوس. در هر کجای این کره خاکی هر جا که خورشید از نظر غایب شد، مردم دلشان طالب حضور ماه شد. خورشید روشنایی بخش روز است و روشنگر جهان. حضورش مثل روز روشن است. ماه اما چراغ آسمانی شب است و نورانیتش را مدیون خورشید است ، آنگاه که خورشید نباشد. خورشید که نباشد، شبی نیست که بی ماه، سحر توان کرد آن را. حالا به پر قبای ستاره ها بر می خورد که ماه در غیاب خورشید، این اندازه در پیش زمینیان محبوب است؟ اگرقمر درخشنده ترین آسمانی شبها در غیاب شمس است، ایراد از ماه است؟

 

به شمس قسم که عیب از ماه نیست، ایراد از شب پرستی و خدعه شب پرستان است. وقتی که حتی پلنگ ها بر فراز تپه ها، هوس چنگ زدن به چهره «ماه» می کنند. ستاره های حسودی که تحمل این وضع را ندارند، چه می شود که فاصله میلیاردها سال نوری شان با زمین را کم کنند، تا آنها نیز همچون ماه بدرخشند در آسمان شب. آنقدر نورانی باشند و بمانند که حتی سیاه چاله های فضایی و انفجار های نیتروژنی هم نورانیت شان را نگیرند. و در پس هیچ توده یا گرد و غباری محو نشوند و از بَصَر پنهان نمانند. هر جا سخن از تاریکی ست، نام ماه و حضور ماه نورانیت می دهد ظلمات را. «مردان مریخی و زنان ونوسی» هنر دست و حرف دل ما نیست، فریاد شب پرستان است و ندای آنها که ته چاهند و بی‌گانه‌اند با ماه. ما از زحل نیامده ایم. ما زمینی هستیم. اینجا بر روی زمین، در روز حرف اول را شمس می زند و حرف آخر را، قمر می زند در شب. ما یاد داریم که در روز از شمس نور بگیریم و در شام از قمر.

 

در فقه ما یکی از شرایط طهارت و پاکی، بسته به خورشید و تابش های آن است. ما گول نورانیت «مُشتری» و ستاره قطبی را نمی خوریم. ما بس که از فرط گناه، سیاه شده ایم؛ دیگر حنای مریخ برای ما رنگی ندارد. ما اسیر گرد و غبار شب پرستان نمی شویم. حالا که شمس نیست؛ به کوری چشم تنگ نظران و شب پرستان، عاشق قمر هستیم. اگر خورشید را در دست راست ما بگذارند و قباله کهکشان را در دست چپ مان، باز یکبار رویت جمال ماه را با پادشاهی کل عالم عوض نمی کنیم. خدایا، تمام کهکشان را از ما بگیر، اما ماه را تا طلوع سپیده دم و ظهور صبح صادق، از ما نگیر. در کلبه ما رونق اگر نیست، چراغی هست، عکس ماه‌ی در کنج خانه قلبمان، بر روی دیواره دهلیز های مان نقش بسته. ما از دست این ستاره های چشمک زن خسته ایم. این ستاره ها، یک لحظه به روشنایی بند نمی شوند و دائم چشمک پرانند. ما مطاع عشق ماه را به «مُشتری» های دیگر نمی فروشیم. «مُشتری» با این همه قمرش کجای منظومه شمسی را گرفته؟ آری، مشتری بزرگ تر از زمین و ماه است. سی برابر زمین هم قمر دارد. اما کجا خدا در قرآن قسم خورده به مشتری و قمر هایش؟ ملاک ما دوستی خورشید است. هر وقت خورشید نور بیشتری به سیاره و ماه دیگری داد، آنوقت ما مشتریش می شویم. این «ماه» سنگ‌صبور دلتنگی ها، در تحمل اندوه هجر و دوری راه توست برای ما. ای شمس؛ بنمای رخ که شب پرستان، غرور ماه را جریحه دار کرده اند. ای از تبار کهکشان. ای یاس چهره. ای کبوتر پیکر. ای پروانه صفت. تا بهار، وقت زیادی نمانده. پیله ات را بگشای. پروانگی کن، برای گل هایی که زودتر از موعد، سر باز کرده اند. این سینه به تنگ آمده از غم. قفس را کنار بزن و نفس را، حواله تنگی این سینه ها کن.

 

آسمان برای پرواز تو بال بال می زند و پرندگان پرپر شدند بس که انتظار کشیدند، پر زدن در هوای روزگار حضور تو را. چه کبوترانی که از صبح تا غروب، به عشق تو نمی پرند. چه گنجشکانی که ضربان قلب کوچک شان، گویای بی قراری شان برای دیدن توست. گرم شدن زمین را سوژه خبرهای زرد خود نکنید. این گرما اثرات گاز های گلخانه ای نیست. زمین برای دوباره دیدنت گرم می شود. این زمستان رفتنی ست و برف ها آب شدنی. فرداست که چشم باز کنی و بهار به چشم خود، شکوفه ها را به سرتاسر مسیر آمدنت ببیند. صدای پای خورشید است و گرمای نزدیک شدن ظهر روز واقعه. بی تو، آبی بودن یک «دل‌خوشی‌»ست برای آسمان. از همان ها که هم‌جنس دلتنگی هایِ دل هایی هستند، که تنها فیروزگی های گنبدت شاهد آنند. راستش را بگویم، آسمان بی تو بی رنگ است و ماه با تمام زیباییش، بی تو یک تکه سنگ است. ای که ماه، روشناییش را مدیون توست. ای خانه بدوش ترین ساکن زمین. ای خیمه دوش ترین مسافر زمین. ای لاله پوش ترین عاشق زمین. ای ابرمرد. بازگرد. آخر خدا را بازگرد..

 

نظرات  (۰)

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی