دل آباد :: رسانه اهل دل

دل آباد، رسانه بی دل هایی ست که در به در، در پی دلدار اند.
خانه | اخبار | پیامک | کتاب | جزوه | اپلیکیشن | فیلم | صوت | ختم قرآن | عکس | گوشه‌نما | آرشیو | پیوندها | وبلاگ‌ها | همدلی در دل‌آباد
درباره ما | تماس با ما


امروز
یکی دیگر از روزهای خوب خداست


زخم قدیمی


| ارسال در «دل‌پاره» توسط دل‌باخته .. ، در ساعت ۲۱:۲۴ روز يكشنبه ۰۳ بهمن ۸۹ |


سپر پدر

انگشتر برادر

کلاهخود اکبر

گهواره اصغر

همه را برگرداند؛

گوشواره مادر، اما

جایش خالی بود!

 

✔ تکمله:


        زیارت اربعین
        بیت رهبری...

نظرات  (۶۶)

۰۳ بهمن ۸۹ ، ۱۶:۲۳

سعادت می گوید:

و امروز...
جای چه گوشواره هایی که خالی نیست!!!
پاینده باشید
۰۳ بهمن ۸۹ ، ۱۶:۲۶

کلوخ می گوید:

هرچی مصیبته مال مظلوم تر است...
۰۳ بهمن ۸۹ ، ۱۸:۰۷

پرواز می گوید:

یادم آمد
و
رقیه
.
.
۰۳ بهمن ۸۹ ، ۲۳:۵۱

فاطمه می گوید:

السلام علیک یا رقیه بنت الحسین ...
۰۳ بهمن ۸۹ ، ۲۳:۵۵

زهیر می گوید:

سید ...
...
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۰۳:۵۰

من ازرندانه... می گوید:

خواب ازچشام رفته
چهل شبه بیدارم...
تاآخرعمرم
گریه شده کارم.....
حسیــــــــــــــــن.....توسرنداری....داداش.....من سروسامون ندارم......
.....
....
زدردمستی ودیوانگی ورسوایی
شراب عشق تورا!
بی حساب می خواهم......
حسین....
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۰۸:۰۰

عارفی می گوید:

با خود نبرد
بوریا را
سرباز آسمان جل
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۴۰

راه برگشت من از تو می گوید:

سپر پدر که خرد شده بود؟؟؟
انگشتر برادر که رویش تکه جگر افتاده بود؟؟؟
کلاهخود اکبر که شکافته بود؟؟؟
گهواره اصغر که از خون ، خشک شده بود؟؟؟
این بار را خوش نیامدی سید ...
هرچه را که در راه خدا دادند خاندان محمد(ص) که پس نمی گیرند
حالا انتقام را می گویی شاید...
یا حق!!!
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۲:۰۶

آلوچه می گوید:

چیزی که نوشتید
گواه همه چیز است
چقدر زیبا با چند کلمه
همه چیز را بیان می کنید......
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۲:۱۷

در پیله نخواهم ماند می گوید:

سلام
تخته سیاه دل من نیز سبز نیست
پر از خطوط در هم و بر هم است
به روی این تخته سیاه دلم
نوشته های بی خود و مبهم است
***
در انتظار دست پاکی ابرم
که بر دل سیاه من ببارد
به جای آن خطوط تیره وتار
ستاره ها ی روشنی بکارد
اماجایش خالے بود!
...
اماجایش خالے بود!
...
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۰۳

تو را چنانکه تویی هر نظر کجا بیند می گوید:

چهل روزه که بوی گل نیومد
صدای چهچه بلبل نیومد
چهل روزه چهل منزل اسیرم
غم چل ساله گویی کرده پیرم
چهل روزه حسینم را ندیدم
غم عشقش بجون و دل خریدم
چهل روزه غم چل ساله دیدم
غم و اندوه دیدم ناله دیدم
همینجا غرق در غم شد وجودم
تن پاک ترا گم کرده بودم
میان نیزه ها دلباختم من
ترا دیدم ولی نشناختم من
اگر امروز برداری سرت را
به زحمت می شناسی خواهرت را
التماس دعــــــــــــا
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۴:۴۱

دوستی گمنام می گوید:

سلام عزیز دل
تعزیت و تسلیت عزیز دل
آجرک الله فی مصیبت الحسین عزیز دل
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود .........................
چهل روز است گشته ورد زینب حسینم وا حسینم وا حسینا
التماس دعا عزیز دل
تا .............. دیدارت ................
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۵:۳۶

ترنم باران می گوید:

سلام و التماس دعای فراوان
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۷:۱۶

سعادت می گوید:

سلام بر حضرت صبر...
بیا و بخوان دلواژه های سید حسن حسینی را...
الف...
لام...
میم...
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۷:۲۵

راه برگشت من از تو می گوید:

مضافی زدی بر مضاف هایت...
ولی فکر کنم خودت هم خسته شدی وگرنه...
.
.
.
.
این نقطه ها حالا حالا ها
باید می گشت در بازار شام ...
یاحق!!!
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۹:۳۴

میم‌کوچک (تن‌ها) می گوید:

و تازه این راه نه چندان دراز نه بیابان و خار داشت و نه چشم نامحرمی...
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۱۹:۴۶

سیده سما مولایی زاده می گوید:

خسته شدی، نه؟
۰۴ بهمن ۸۹ ، ۲۰:۲۹

آبی تر از آسمان می گوید:

امشب شب اربعین مصباح هداست
دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و رفت
امشب شب یاد عاشقان و شهداست
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۰۰:۰۵

دختر آسمونی می گوید:

اربعین آمد...
از دیده های عاشقان به جای اشک خون می چکد...
چنین روزی جابر با عطیه به کربلا آمد ... این دو غلام عاشق... اول زائران بودند به وادی ماریه...
پیر یار نابینا از روی وفای به عهد رو به عطیه کرد و گفت ای عطیه دست مرا بر قبر اربابم بگذار...
و امروز من می بینم و شاید ضریح تو را ...
می خواهم دست از دامنت بر نگیرم... یا حسین...
یا عزیز زهرا...
گریه ... آروم نداره دلم ... آروم نداره دلم...
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۰۰:۳۵

فاطمه می گوید:

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست
پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست
اربعین حسینی را بر شما و عاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم!
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۰۱:۱۰

پرواز می گوید:

امان
از
دل ِ
زینب
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۰۴:۰۹

کوچه نشین می گوید:

اما جایش خالی بود!
سه ساله دختر!!!!
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۳۹

خدا درمان تمام دردها می گوید:

درسی که اربعین به مامیدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت
وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است . . .
« مقام معظم رهبری »
.
اربعین حسینی تسلیت باد
.
وبلاگتون خیلی زیباست..اگه اجازه بدید لینکتون میکنم
التماس دعا
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۴:۰۷

بنت الهدی می گوید:

ممکن نیست بی اشک,
پای از این وبگاه,
بیرون بگذارم....
التماس دعا
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۶:۱۰

زهره می گوید:

.
خسته شدم..
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۶:۴۹

گمنام می گوید:

چه قیاسی!
این کجا وآن کجا
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۷:۲۶

سمیه می گوید:

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم
از تو و طفلان تو یاری کنیم
کاش ما هم کربلایی می شدیم
در رکاب تو فدایی می شدیم
اربعین حسینی بر شما تسلیت باد.
التماس دعاااااااا
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۸:۰۷

منتظر می گوید:

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
التماس دعا سید جان
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۸:۲۰

ارمینه می گوید:

خسته ام... خسته!
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۱۹:۱۵

یک دختر مسلمان می گوید:

روز اربعین انگار خدای روزهای «دلتنگی‌ست»...
مخصوصاً اگر بیت برای این زیارت دعوت باشی و جا بمانی از رفتن...
از «رفتن» ...
التماس دعا
یاعلی../
۰۵ بهمن ۸۹ ، ۲۳:۴۱

زهیر می گوید:

لـذت داغ غـم ات بر دل مـا باد حـرام
اگر از جـور غـم عـشـق تــو دادی طلبـیم ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زینب از بی برادری
از اسارت ...
از غربت
.
.
.
زینب صبر کرد ... صبر سید ..
۰۶ بهمن ۸۹ ، ۰۲:۳۹

تو را چنانکه تویی هر نظر کجا بیند می گوید:

سلام
حسین از پای افتاد و ما بر پای بودیم
زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم
خوشحال میشیم با حضور خوبتون وبلاگ ما رو روشن کنی و با یادگارهای قشنگت دلگرم
۰۶ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۰۸

زهرا می گوید:

وای دل زینب ......
دل زینب ..
۰۶ بهمن ۸۹ ، ۱۰:۱۹

سید عمار می گوید:

راستی اگر همه چیز را برگرداند ولی رقیه را که گرفتند.
عزیز دل حسین را گرفتند
همه دار و ندار زینب را گرفتند.
.
.
.
خوشا به حالت در بیت رهبری
دعا گویت در چیذر بودم جایت خالی بود با روضه حاجی از شام تا کربلا برگشتیم..
بیت رهبری...!
۰۶ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۴۲

راه برگشت من از تو می گوید:

تو در 12 قدمی وصال و من در 13 قدمی...
خوشحال نشو...
به سیدیت ارادت داشتیم وگرنه اگر آقا نبود با آن میله های ردیف اول یکی بودی...
روایت دیدار را عصر می نویسم
خلاصه...
دوباره برگشتم...
یا حق!!!

یعنے...؟
۰۷ بهمن ۸۹ ، ۰۰:۵۶

معین می گوید:

دل مارو می سوزنی باشه
این شعر زیر رو بخون
زینب زینب زینب کنز حیا زینب کان وفا زینب
زینب زینب زینب درد آشینا زینب غرق بلا زینب
یه مداح اومد تو مداحی موذن زاده اینو اضافه کرد وخوند
زینب زینب زینب کنز حیا زینب ناموس خدا زینب
سید ازت معذرت میخام نمی خام روضه باز بخونم
ولی وقتی به ناموس خدا می رسه دوست دارم جونم به لبم برسه اشک از چشمام جاری میشه
یازهرا
دلت شکست
حالا که دلت شکست مارو تو دلشکستگی هات دعا کن
۰۷ بهمن ۸۹ ، ۰۲:۰۵

وروجک تپلی می گوید:

سلام
زینب عاشق بود.عاشق هیچ گاه خسته نمیشه!!!
یا حق
۰۷ بهمن ۸۹ ، ۱۱:۳۹

رها می گوید:

زینب
خسته نشد
فقط 40 روز اونو اندازه ی 40 سال پیر کرد
چه کشید
چقدر غریبانه
او نوه ی پیغمبر بود
چه کسی فکرش و رو میکرد...
عاقبت دنیا تمام میشود
-------------------------------------------------------
وسط نقطه ها بودم که گفتم اگه دمه دستم بودی یه دونه میزدم پسه کلت
ولی وقتی این همه حرفه نگفته تموم شد که نشد
فهمیدم او کجا و ما....
۰۷ بهمن ۸۹ ، ۱۳:۰۸

پرواز می گوید:

می دانی
چقدر خواهر
می رود و می آید
تا
این اعداد ِ نظراتت
تغییر کند
پاره ی تن خواهر
زیاد تر کن نقطه هایت
خوش به حال ِ تو و
اربعین ِ تو
روضه ی اربعینتان را گوش
می کنم
امتحاناتت خوب شود جان ِ خواهر ، ان شاالله
جانم به فدایت
به مادر می سپارمت
۰۷ بهمن ۸۹ ، ۱۷:۵۷

دوستی گمنام می گوید:

سلام عزیز دل
شب جمعه و کمیل و ادعونی استجب لکم ...
ازش بخواه منو فراموش نکنه
ازت میخوام منو فراموش نکنی
ازش میخوام حافظت باشه
و دیگر چه عزیز دل
امروز که دارد غروب میشود....
فقط 4 روز دیگر مانده....
عزیز دل
التماس دعا....
۲۳ فروردين ۹۰ ، ۰۲:۲۷

پرواز می گوید:

... مرد می خواهد بفهمد معنی ِ این درد را
از دیار ِ شام تا کوفه دویدن ، ساده نیست!
۲۳ فروردين ۹۰ ، ۰۲:۲۸

پرواز می گوید:

عشق یعنی این که بعد از یار ِ خود یک سال ... نه!
باورش سخت است ... اینگونه تکیدن ،
ساده نیست
۲۳ فروردين ۹۰ ، ۰۲:۲۹

پرواز می گوید:

باورش سـخت است آنچه دیدی و آنجا گذشت
نیزه ها ؟ تیر سه شعبه ؟
نه!
شنیدن ساده نیست!
« امیر مرزبان »
۲۵ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۲۴

پرواز می گوید:

در جست و جوی ِ عطر تنت ماه می شوی؟
شب ها که من نسیم ِ بیابان وزیده ام
"بزمی به پا کنید خوارج رسیده اند"
از این قبیل زخم زبان ها شنیده ام
۲۵ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۲۵

پرواز می گوید:

کوهم که ایستاده ام و خم نمی شوم
شمشیر ِ زخم خورده ولی آب دیده ام
با آرزوی ِ صبح ِِ نگاهت بهشت ِمن
هر چه مصیبت است به جانم خریده ام
۰۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۴:۲۹

پرواز می گوید:

تا غروب ِروز ِ عاشورا رسید ، شمس ِ زیبایِ ولا در خون تپید
بانوی ِمن پا در آن صحرا گذاشت ، پا به جای ِ حضرتِ "مادر" گذاشت
پیکری را جست اما چون بهار ، صد هزاران لاله بر آن آشکار
ناگهان زان جسم ِ در خون غوطه‌ور ، یک ندا برخواست آتش زد جگر
۰۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۴:۳۲

پرواز می گوید:

خواهرم ای مادرم را نور ِ عین ، سوی ِمن بازا حسین َم من حسین
این ندا بانوی ِمن مسرور کرد ، بانویم خوار از گل خود دور کرد
لب به رگ‌های ِ بریده تا نهاد ، بوسه‌ها بر رگ ِ رگ آن لاله داد
هیچ دیدی خواهری را این چنین ، با توام ای آسمان هان ای زمین
۰۸ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۷:۳۰

پرواز می گوید:

زینب ! به گوشه گوشه صحرا صبور باش...
زینب ! صبـــــور باش دو دست بریـده را...
زینب بگو به پستــــی و نامردمـی بگو ...
زینب بگو که از پس این شام می رسد...
ــــــــــــ
آرام
به رگ های عطش ناک بوسه زد [...]
.
.
.
۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۲۹

پرواز می گوید:

یک اربعین برای ِ تو حیران شدم حسین
مانند گیسوی ِ تو پریشان شدم حسین
با چند قطره اشک دل ِ من سبک نشد
ابری شدم به پای ِ تو باران شدم حسین
۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۳۲

پرواز می گوید:

زلفی اگر که ماند برای ِ تو پیر شد
در اول ِ بهار زمستان شدم حسین
کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر
قاری شدی مفسر ِ قرآن شدم حسین
۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۳۵

پرواز می گوید:

دیدی چگونه آخر ِ عمری دلم شکست
دیدی چگونه پاره ِگریبان شدم حسین
تو رفتی و کنار ِخودم گریه می کنم
دارم سر مزار خودم
گریه می کنم
...
« علی اکبر لطیفیان »
۱۰ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۴:۵۹

پرواز می گوید:

عیسی شدی که این همه بالا ببینم ات
بالای دست مردم دنیا ببینمت
بعد از گذشت چند شب از روز رفتن ات
راضی نمی شود دلم الا ببینم ات
اما چه فایده؟ خودت اصلا بگو حسین
وقتی نمی شناسم ات آیا ببینم ات؟!
امروز که شلوغی مردم امان نداد
کاری کن ای عزیز که فردا ببینم ات
شب ها چه دیر می گذرد ای حسین من!
ای کاش زود صبح شود تا ببینم ات
۱۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۸:۳۹

قاصدک می گوید:

از متنش که بگذریم
چقدر خلاقید!
۰۹ خرداد ۹۰ ، ۱۹:۱۲

پرواز می گوید:

به پای ِ تکمله ات
:
یک سال آن قدر به سوی ِ پر زدن ِ برادر
نشست تا
خودش
هم ،
پــر
زد
۰۹ خرداد ۹۰ ، ۲۳:۰۰

پرواز می گوید:

تمام راه را بر نیزه‌ها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای ِ زینب کبری (سلام الله علیها)
تو را دیدم
...
« علیرضا قزوه »
۱۰ خرداد ۹۰ ، ۲۲:۵۳

پرواز می گوید:

ای آفتاب بر سر سرنیزه ها بتاب
قرآن بخوان برای تسلای خواهرت
دشمن که حمله کرد به خیمه به خنده گفت:
زینب کجاست سید و سالار و سرورت؟
۲۵ خرداد ۹۰ ، ۱۵:۴۴

پرواز می گوید:

وقتی حسین رفت تو را همدمی نماند
من داغ ِ آن دمم که تو را محرمی نماند !
« محمد رضا ترکی »
۲۸ خرداد ۹۰ ، ۰۳:۲۹

پرواز می گوید:

نه همین تنگی ِ این تنگ ،
نفس می کُــشدم
که ز بس تنگ بود سینه ،
نفس می کُــشدم
چنان گرفته گلوی ِ مرا
دو پنجه ی غم
سخن نه گفتن یک آهــ...
نیز دشوار است
۰۳ تیر ۹۰ ، ۰۱:۲۲

پرواز می گوید:

هم یاور و خواهر برادرهایش
هم بود برادر برادرهایش
یک عمر برای پدرش مادر بود
حالا شده مادر برادرهایش
۰۳ تیر ۹۰ ، ۰۱:۵۹

پرواز می گوید:

زینب رسید و خاطره ها را مرور کرد
از بین نیزه های شکسته عبور کرد
آهی کشید و گفت «أأنت اخی»حسین
اینجا گریز روضه ی ما جفت و جور کرد
بشنید یا «اخی الیً»صبور باش
دل را به امر حنجر پاره صبور کرد
« لطیفیان »
۰۳ تیر ۹۰ ، ۰۳:۰۴

پرواز می گوید:

دستی که چوب زد لب قرآنی تو را
زیر سوال برد مسلمانی تو را
این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست
یعنی کسی ندید پشیمانی تو را
« علی اکبر لطیفیان »
۱۵ شهریور ۹۰ ، ۱۵:۳۲

پرواز می گوید:

سنگ هایی که پریده است به سوی ِسر تو
چه بلایی که نیاورده سر ِخواهر تو
سرخی چشم خبر می دهد
از دل خونی
...
۱۵ شهریور ۹۰ ، ۱۵:۳۹

پرواز می گوید:

سنگ هایی که پریده است به سوی سر تو
چه بلایی که نیاورده سر ِخواهر تو
سرخی چشم خبر می دهد از
دل خونی
...
۲۱ شهریور ۹۰ ، ۱۴:۵۴

باران می گوید:

خواهر به شوق عشق به روی تل آمد و
سر را به روی نیزه ... نگاهی به نور کرد
"چیزی بجز جمال و قشنگی ندیده بود..."
مافوق صبر عالم و آدم ظهور کرد
۲۴ شهریور ۹۰ ، ۱۶:۵۵

پروا...نه می گوید:

تاریخ اگر نوشته که بانو خمیده بود
باید به قدر فهم خودش ادعا کند
آیا حقیقت است که خم می کند خدا
آنکس که ایستاده به او اقتدا کند...
- سیده صابره موسوی

ارسال دل‌گویه ها:

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

- لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.
- از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.
- لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد، در غیر اینصورت می‌توانید از قسمت تماس با ما استفاده نمایید.

بلاگرهای بیان لطفا برای ارسال نظر و یا رأی‌دهی به مطالب روی گزینه «وارد شوید» در کادر پایین کلیک کنید تا مجبور نشوید نام و آدرستان را مجددا بصورت دستی وارد کنید.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی