.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
.: برای مشاهده و دانلود دل نما روی ادامه مطلب کلیک کنید :.
گرسنه بود اما
به دیدار پدر مشتاق تر بود
آخر چه می شد کرد؛
نوبت «شام» بود دیگر
وقتش رسیده بود «تبق» بیاورند! [...]
حسین را این بار
به قتلگاه بردند غضنفرها،
رها کنید «شمر بن ذی الجوشن» را! [...]
خنجر را که برداشت
دستش می لرزید،
درست مثل آن روز
برای کوفیان
کربلا نقشه گنج است
و برای عمر سعد
حکم ملک ری است،
سر حسین. ما [...]
انگشت که هیچ!
دوست داشتنی که باشی،
سر و دست می شکنند،
برای انگشترت! [...]
از عمّار تا مختار،
یک کربلا
فاصله است! [...]
تصور کن زنگ خانه به صدا در می آید و مادرت می رود در را باز کند. عده ای در مقابل خانه تان در کوچه با پدرت درگیر شده باشند. پدرت را روی زمین بیاندازند و دستهایش را ببندند. مادرت را هم به بدترین شکل با کتک و سیلی نقش زمین کرده باشند. مردی هم با کمربند افتاده باشد به جان مادرت. برادر و خواهر هایت هم زیر دست و پا پامال شده باشند. فکر کن برادرت رفته باشد مدرسه. هم کلاسی هایش [...]
گزیده ای از مجموعه «از در تا مادر»
صدای شکستن در که می آید،
هول می کند دخترک.
این تازه اول راه است! [...]
سپر پدر
انگشتر برادر
کلاهخود اکبر
گهواره اصغر؛
همه را برگرداند [...]
گزیده ای از مجموعه «حاء سین یاء نون»
آبی که به خیمه رواست،
به سقا حرام است! [...]
یکی خانواده اش از حج آمده و آن یکی ارشد دارد، یکی در جوّ امتحانات میان ترمش است و آن یکی هنوز آمادگی ندارد و دیگری استخاره کرد و بد آمد. یکی عازم سفر شده و نمی رسد، یکی هم این روزها برای کسی در بدر شده و نمی رسد، آن دیگری بیمار است و آن یکی دیگر از جنگ بیزار. امسال که صدای «هل من ناصر را شنیدم» آمدم تا شاید بتوانم کمکی کنم نه به تنهایی و بی یاوری ات در [...]
بی مقداران
گر قدر می دانستند غدیرت را،
دیگر
عاشورایی مـُقدّر نمی شد! [...]