در دورانی بسر می بریم که هر چه زمان می گذرد، فضای مجازی ما در نبود حلقه های زنجیر اخلاق، بیش از پیش به فضای عفن و غیر قابل تحمل و باور بدل می شود. هر چه می گذرد بیشتر عادت می کنیم به بد اخلاقی ها و عدم پایبندی به برخی اصول اخلاقی و انسانی، نه حتی اسلامی. «امانتداری» در کنار «بی تقوایی» و «بد اخلاقی» و «عدم صداقت»؛ یکی از چند حلقه مفقوده فضای مجازی است. قریب به دو سال و اندی از ثبت گزیده ای از مجموعه های «حا سین یا نون» و «از در تا مادر» در این سایت می گذرد، و حالا دیگر شاید همه مان بدانیم و کمتر کسی باشد که نداند مادر چند بخش است و ما هر چه می کشیم از کدام بخش است و او از کدام بخش. اما شاید بعضی از ما دقیقا ندانیم که «امانتداری» چند بخش است و ما اصولا هر چه می کشیم از کدام بخش امانتداری است.
روزی که این حقیر در ابتدای گزیده ای از مجموعه «حا سین یا نون» و مجموعه «از در تا مادر» که در سایت موجود است، نقل نوشته ها را با ذکر منبع و نام نویسنده ضروری اعلام کردم، مدعیان فضیلت، بدون اینکه دلیل این موضوع را بدانند یا حتی تمایلی برای دانستن علت آن داشته باشند، پیرهن تقوا را چاک کردند و انواع اقسام برچسب ها را از قبیل منیت و تکبر و ریا و غرور و غیرُه را چسباندند به ما و مثل شیخ عباس قمی و کتابش و از این دست موارد را برای این حقیر به میان آوردند که علیکم بالاخلاص و تقوی؛ بر شما باد اخلاص و تقوی! جناب فلانی، برای رضای خدا بنویسید و در پی گمنامی باشید، نه اینکه دنبال شهرت باشید!
حال اینکه اگر ذره ای رضای خدا و اهلبیت در میان نبود و هدف بنده شهرت و نام و مسائلی دیگر بود، خیلی زودتر از این ها به شهرت می رسیدم و سال ها پیش نوشتن مجموعه عاشقانه ام «سرطان عشق» و دیگر مجموعه ها را رها نمی کردم بخاطر نوشتن این مجموعه ها؛ چه اینکه عاشقانه نویس ها این روزها بیشتر طرفدار دارند و عاشقانه ها خریدارش بیشتر است! اما این حقیر نه اهل خرید و فروش بوده ام و نه اهل مرید و مراد بازی. ما اینگونه و با این مرام نوشتیم و آنگونه شنیدیم حرف هایی را که گاها آدم را از نوشتن حتی پشیمان می کرد. اما تنها بهانه ای که مرا برای رفتن ادامه مسیر تشویق می کرد، همان یک ذره نیت خالصی بود که همان نیز مرا پشت گرمی می داد. این بود و جز این نبود که اگر آن روز قیدی در ابتدای مجموعه آوردم، به جهت این بود که روال چاپ مجموعه ها در آینده بخاطر مسائلی از قبیل سند اثبات اثر و مسائلی از این قبیل دچار وقفه و مشکلات عدیده نشود. و البته ناگفته نماند که بعد از چاپ نوشته ها بصورت رسمی، نوشتن منبع و نام نویسنده - لطف شماست - ولیکن ضرورتی ندارد.
شاید روزی روزگاری این حقیر در گذشته به ثبت بی منبع نوشته ها و ریز نوشته های خود در فضای حقیقی و مجازی حساس بودم و گاها ناراحت می شدم، حالا اما مدت هاست که این اتفاق برای بنده امری عادی شده است، ولیکن در حال حاضر آنقدری که از تحریف و تغییر نوشته هایم ناراحت می شوم، از نقل بدون منبع و گاها دیدن نام های دیگر پای نوشته هایم ناراحت نمی شوم. خود بنده برای نوشتن قطعات این مجموعه ها مشتاق تر هستم و چنانچه خوف تحریف و دستکاری نوشته ها نبود، بی گمان بسیار مایل بودم که تمام چند صد ریزنوشته ای که نوشته ام را در همین جا با شما خوبان به اشتراک بگذارم، تا شما را در احساس آن نوشته ها سهیم کنم. اما چه کنم که وقتی در ایام و مناسبت های مختلف، نوشته هایم با دخل و تصرف و تغییر و تحریف - همراه با بی سلیقگی- توسط دیگران در صدها سایت و وبلاگ و در شبکه های اجتماعی مختلف می بینم، یا اینکه پیامک آن به گوشی ام ارسال می شود، برایم جای بسی تأمل است و پشیمان می شوم از ثبت آن نوشته در این دنیای مجازی که رسمی بر امانتداری ندارد.
برای درک موضوع عرض می کنم که اگر خود را جای نویسنده بگذاریم، هیچگاه راضی به این اتفاق در رابطه با آثارمان نمی شویم و از حق خود نمی گذریم. اشتباه برداشت نشود، بنده به هیچ عنوان این انتظار را ندارم که دوستان در ذیل پیامک یا طرح گرافیکی یا بنر هیئت یا در سامانه پیامک موسسه شان، زیر نوشته هایی که منسوب به بنده است نام این حقیر را درج کنند؛ اما این انتظار را دارم که نوشته هایم دستخوش تغییرات و تحریفات نشود. رسم امانت داری این گونه نیست که خلاقیت مان را روی نوشته های دیگران به ترازو بکشیم. شاید کم ترین حد قدردانی و تشکر از کسی که قریب به سه سال برای این مجموعه ها زحمت کشیده، این باشد که در قبال این نوشته ها امانتداری کنیم، نه اینکه هر کس در خور توان و به قدر ذوق خود، تغییری در نوشته ها دهد.
و البته در همینجا از همه شما خوبانی که در همه حال در این دنیای مجازی همراه حقیقی ما بودید، عاجزانه ملتمس دعایی هستم برای برای پاک شدن امراض قلبی مدیر دل آباد، تا دل نگاری ها و دلانه هایش مملو از پاکی و اخلاص باشد نه دنائت و منیّت. دعا کنید برای این قلم شکسته و برای برکت پیدا کردن این نوشته ها؛ ان شاءلله بزودی زود این دعاها به ثمر می نشیند و مجموعه های این حقیر به لطف دعای شما و نگاه و انوار مطهر معصومین به چاپ خواهد رسید.
سید امیرحسین رضی زاده می گوید:
پریشب که می رفتم سمت دانشگاه تهران (پردیس مرکزی) نزدیک در، یه تابلو چوبی نوشته بود:
مادر دوبخش دارد که هرچه ما می کشیم از بخش دوم است.
پاسخ دلباخته :
سلام بر برادر عزیز